نام کتاب : غم نامه کربلا ت اللهوف علی قتلی الطفوف نویسنده : سید بن طاووس جلد : 1 صفحه : 196
انشدك اللَّه يا يزيد! ما ظنّك برسول اللَّه 6 لو رءانا على هذه الصّفة
، تو را به خدا سوگند اى
يزيد: به گمان تو اگر رسول خدا 6 ما را با اين وضع
مشاهده مىنمود چه مىكرد؟
يزيد دستور داد، ريسمان
را قطع كرده و برداشتند. آنگاه سر بريده امام حسين 7 را پيش روى يزيد
نهادند، و زنان اسير را در پشت سر يزيد جا دادند، تا چشمشان به سر نيفتند، امام
سجّاد 7 سر نازنين پدر را ديد، و از آن پس هرگز غذايى كه از سر گوسفند
يا حيوانات حلال گوشت ديگر تهيه شده بود نخورد.
زينب 3
هنگامى كه سر را در مقابل يزيد ديد، از شدّت ناراحتى گريبان خود را چاك زد و با
صدايى پر اندوه كه قلبها را جريحهدار مىكرد فرياد زد:
يا حسيناه! يا حبيب
اللَّه، يا بن مكّة و منى، يا بن فاطمة الزّهراء سيّدة النّساء، يا ابن بنت
المصطفى، اى حسين! اى محبوب دل رسول خدا، اى فرزند مكّه و منى، اى پسر فاطمه زهرا
سرور زنان 3 اى پسر دختر پيامبر برگزيده خدا.
روايتكننده گويد: ناله
و شيون زينب 3 باعث شد كه «فابكت و اللَّه كلّ من كان في المجلس، سوگند
به خدا همه كسانى كه در مجلس حاضر بودند گريه كردند.» ولى يزيد ساكت بود.
ناله و شيون زنى از
بنى هاشم در درون كاخ يزيد
در درون خانه يزيد
بانويى از بنى هاشم زندگى مىكرد، ناگاه با شيون و ناله فرياد زد:
يا حسيناه، يا حبيباه،
يا سيّداه، يا سيّد اهل بيتاه، يا ابن
نام کتاب : غم نامه کربلا ت اللهوف علی قتلی الطفوف نویسنده : سید بن طاووس جلد : 1 صفحه : 196