responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 257

گفتم: من چه مى‌دانم موسى بن جعفر كيست و كجاست؟ تو اى امير المؤمنين! بهتر از من او را مى‌شناسى و جايش را مى‌دانى.

هارون گفت: او را به زندان ببريد. وقتى در زندان بودم يكى از شبها همه خواب بودند و من بيدار و نشسته بودم. صدايى شنيدم كه مرا صدا مى‌كند. لبيك گفتم.

گفت: به اينجا افتاده‌اى؟

گفتم: آرى، مولاى من! فرمود: برخيز و پشت سر من بيا. من هم برخاستم و خارج شديم. وقتى به راهى رسيديم فرمود: اى صالح! سلطنت و قدرت واقعى نزد ماست كه خدا عنايت كرده است.

گفتم: مولاى من! از شر اين طاغوت به كجا پناه ببرم؟! فرمود: به شهر خودت برگرد، ديگر هرگز دست او به تو نمى‌رسد.

صالح مى‌گويد: به طبرستان برگشتم و به خدا قسم كسى از من نپرسيد كجا بودى و نفهميد كه زندان بودم يا جاى ديگر[1].

تأمين توشه و زاد

(1) 20- اسماعيل بن سالم مى‌گويد: على بن يقطين و اسماعيل بن احمد، شخصى را به سوى من فرستادند و گفتند: اين پولها را بگير و به كوفه برو و با فلانى ملاقات كن و دو مركب بخريد. سپس با نامه‌ها و آنچه از اموال به شما سپرده شده، به مدينه برويد و آنها را به موسى بن جعفر تحويل دهيد. ما هم همين كار را كرديم تا به بطن رمّه‌[2] رسيديم و علف خريديم و آنها را جلو مركبها گذاشتيم و خودمان نيز نشستيم و غذا خورديم. در اين حال بوديم كه امام موسى- 7- سوار بر استر و


[1] بحار: 48/ 66، حديث 87.

[2] صحراى معروفى است در بالاى نجد( معجم البلدان، ج 1، ص 449).

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 257
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست