responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 254

مى‌خواهد تا حاجتى جهت من انجام دهد.

پس ابو يوسف به محمّد اشاره كرد، از جاى خود برخاسته به همديگر گفتند: ما آمده‌ايم او را در مسائل فقهى آزمايش كنيم ولى او از علم غيب به ما خبر مى‌دهد.

سپس آن دو، شخصى را بر آن مأمور زندان گماشتند و به او گفتند: امشب او را زير نظر بگير و فردا، آنچه رخ داد به ما برسان.

آن مرد به دنبال مأمور زندان رفت و در مسجدى نزديك خانه او به مراقبت از آن، همت گماشت. هنگامى كه صبح شد، صداى ضجه و ناله از خانه او برخاست و ديد كه مردم به خانه او مى‌روند. پرسيد: چه شده است؟ گفتند: فلانى ديشب بدون علّت به مرگ ناگهانى از دنيا رفته است.

مرد گماشته شده، به نزد ابى يوسف و محمّد برگشته و جريان را به اطلاع آنان رسانيد. خدمت حضرت موسى بن جعفر آمدند و عرض كردند: براى ما ثابت شد كه تو عالم به مسائل حرام و حلال هستى اما شما از كجا فهميديد كه اين مرد امشب خواهد مرد؟

حضرت فرمود: از درب آن علومى كه رسول خدا- 6- به على بن ابى طالب- 7- خبر داد.

راوى گويد: وقتى امام چنين جواب داد، آن دو متحيّر و شگفت زده گشتند[1].

رسوائى هارون‌

(1) 15- روايت شده است كه روزى، هارون الرشيد توسط شخصى يك طبق سرگين- كه به شكل انجير درست شده بود- براى امام- 7- جهت تحقير ايشان فرستاد. وقتى حضرت، پارچه روى آن را برداشت، شيرين ترين و خوشبوترين انجير شده بود. حضرت از آن خورد و به شخص آورنده نيز خورانيد. و بقيه را به هارون برگرداند. وقتى هارون آن را به دست گرفت، ديد واقعا انجير است. اما


[1] كشف الغمه، 2/ 248، مدينة المعاجز، 46، حديث 98.

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 254
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست