نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 110
مرگ عبد المطلب
(1) 173- فاطمه بنت اسد
نقل مىكند: وقتى كه علامت مرگ در چهره عبد المطلب نمايان شد، فرزندان خود را جمع
كرد و فرمود: كدام يك از شما نگهدارى محمّد- 6- را به عهده
مىگيرد؟ گفتند: او از همه ما باهوشتر است، بگو خودش اختيار كند.
عبد المطلب گفت: اى
محمّد! جدّت بر بال مرگ سوار شده و عازم قيامت است. كدام يك از عموها و عمههايت
را براى نگهدارى خود انتخاب مىكنى؟
حضرت به چهره آنها نگاه
كرد و ابو طالب را برگزيد.
عبد المطلب گفت: اى ابو
طالب! من از ديانت و امانت تو نيك آگاهم. از محمّد- 6- مانند
من مراقبت و حمايت كن.
فاطمه بنت اسد مىگويد:
هنگامى كه او وفات كرد، ابو طالب آن حضرت را در حمايت خود گرفت. و من هم وى را
خدمت مىكردم و مرا مادر صدا مىكرد.
در باغ خانه ما تعدادى
درخت خرما وجود داشت. وقتى كه خرماها مىرسيدند، چهل بچّه از همسالان محمّد- 6- به آنجا مىآمدند و هر چه خرما به زمين ريخته مىشد، بر
مىداشتند و مىخوردند. امّا يك بار هم نديدم كه محمّد- 6-
خرمايى را از دست بچّهاى بگيرد. ولى بچّههاى ديگر از دست همديگر خرما را
مىربودند.
من و كنيزم هر روز براى
او خرما جمع مىكرديم. روزى من و كنيزم فراموش كرديم كه براى او خرما جمع كنيم.
محمّد هم خوابيده بود. بچّهها آمدند و هر چه خرما ريخته بود، برداشتند و رفتند.
من هم خوابيدم و بخاطر شرم از محمّد- 6- آستين خود را بر
صورتم كشيدم. محمّد بيدار شد و به باغ رفت ولى خرمايى نيافت و برگشت.
كنيز گفت: فراموش كرديم
خرما جمع كنيم و بچّهها آمدند و همه را خوردند.
محمّد- 6- به باغ برگشت و به نخلى اشاره كرد و فرمود: اى
نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 110