نام کتاب : روضة الأنوار عباسى (در اخلاق و شيوه كشوردارى) نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 825
النّاس ينظرون من أمورك في مثل ما كنت تنظر فيه من أمور الولاة
قبلك، و يقولون فيك ما كنت تقول فيهم، و إنّما يستدلّ على الصّالحين بما يجري
اللّه لهم على ألسن عباده، فليكن أحبّ الذخائر إليك ذخيرة العمل الصّالح، فاملك
هواك، و شحّ بنفسك عمّا لا يحلّ لك، فإنّ الشّحّ بالنّفس الإنصاف منها فيما أحبّت
أو كرهت.»
يعنى: «پس، بدان اى مالك! كه من تو را متوجّه ساختم به بلادى كه جارى
شده بر ايشان دولتها و گردشهاى روزگار از عدل حكّام سابقه و جور ايشان. و به درستى
كه مردمان نگاه مىكنند در امور تو، در مثل آنچه تو نگاه مىكنى در امور واليان و
حاكمان پيش از تو و سيرت ايشان؛ و در باب تو خواهند گفت مردم آنچه تو در باب ايشان
مىگفتهاى، و استدلال كرده مىشود بر صلاح و نيكوكارى صالحان به آنچه خداى عز و
جلّ از جهت ايشان بر زبانهاى بندگان خود جارى سازد- يعنى، از خوبى گفتن مردم و ذكر
جميل بر زبانها جارى بودن استدلال بر حال اهل صلاح مىشود؛ پس، بايد چنان كنى كه
زبانها به مدح تو جارى باشد و نيكنامى تو بر السنه خلق سارى- پس، بايد كه
دوستترين چيزها به سوى تو ذخيره كردن عمل صالح و كردار شايسته باشد؛ پس، مالك شو
هوى و آرزوى نفس خود را، و او را مقهور خود ساز، و بخيل باش بر اين نفس از چيزى كه
بر تو حلال نباشد- يعنى، آن را به نفس مده- پس، به درستى كه بخيلى نمودن به نفس از
حرام[1] انصاف
گرفتن از نفس است، و به عدل و داد او را كار فرمودن در آنچه آن را دوست داشته و
آنچه آن را ناخوش پنداشته.»
«و أشعر قلبك الرّحمة للرّعيّة، و المحبّة لهم، و اللّطف بهم، و لا
تكوننّ عليهم سبعا ضاريا تغتنم أكلهم، فإنّهم صنفان: إمّا أخ لك في الدّين، أو
نظير لك في الخلق، يفرط منهم الزّلل، و تعرض لهم العلل، و يؤتى على أيديهم في
العمد و الخطإ، فأعطهم من صفحك و عفوك[2]
مثل الّذي تحبّ و ترضى أن يعطيك اللّه من عفوه و صفحه، فإنّك فوقهم، و والي الأمر
عليك فوقك، و اللّه فوق من ولّاك! و قد استكفاك أمرهم، و ابتلاك بهم.»
«و در دل خود درآر رحم و مهربانى كردن با رعيّت، و دوستى و ملاطفت با
ايشان