نام کتاب : روضة الأنوار عباسى (در اخلاق و شيوه كشوردارى) نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 805
خالقى كه پادشاهان را به معصيت بندگان ساخت و بندگان را به طاعت
پادشاهان ساخت.» گردش ايّام زليخا را متغيّر ساخته بود و حسن و طراوت و لطافت
جوانى او از صرصر[1] تندباد پيرى تبديل يافته و
سختى روزگار و مشقّت فقر و فاقه و اندوه او را از حال خود گردانيده. حضرت يوسف
فرمود: «تو كيستى؟» گفت: «من آن كسىام كه به نفس خود خدمت تو مىكردم و موى تو را
بهدست خود شانه مىكردم، و مأوى و مثواى تو را به آنچه مقدور من بود گرامى
مىداشتم. حال من چنين شد و وبال امر خود چشيدم.
قوّت من رفت و مال من تلف شد و چشمم نابينا شد و به حالى شدم كه از
خلق سؤال مىكنم. بعضى مرا رحم مىكنند و بعضى نمىكنند، و بعد از آنكه مغبوط و
محسود اهل مصر بودم، مرحوم ايشان شدهام كه بر من ترحّم مىكنند و اين است جزاى
مفسدان.» حضرت يوسف 7 بر او بگريست گريه شديدى و گفت: «آيا در دل تو
هيچ از محبّت من چيزى باقى مانده؟» گفت: «قسم به آن كسى كه حضرت ابراهيم را 7 خليل خود گرفته كه يك نظر به جانب تو را دوستتر مىدارم از آنكه كلّ زمين
را پر از طلا و نقره به من دهند.»[2]
در زمان نوشيروان، كه كمال عدالت مىورزيد، اكثر ملك او معمور بود و
اندك زمين خراب پيدا نمىتوانستند كرد[3]
و در اوايل فتح بلاد عجم كه در زمان عمر واقع شد، ارض سواد، كه عبارت است از عراق
عرب و حدّ آن از منتهاى جبال حلوان است تا طرف قادسيّه و از موصل تا ساحل بحر از
شرقى دجله، اراضى آن معمور وآبادان بود. نقل شده كه ارتفاع و حاصل ديوانى آن در
عهد عمر صد و شصت هزارهزار درهم بود و از مصعب بن يزيد انصارى نقل است كه گفته كه،
«حضرت امير المؤمنين على بن ابى طالب 7 مرا بر چهار رستاق از رساتيق
مداين عامل ساخت. بهقباذات[4] و نهر
[3] - انوشيروان براى رسيدگى به وضع كشاورزان و اصلاح
قانون ماليات اراضى، نظام مقاسمه را، كه از روزگار هخامنشى برقرار بود و موجب لطمه
به كشاورزان و بهرهبردارى سوء توسّط مأموران دولتى مىشد، به نظام خراجى تبديل
كرد. نك: اجتهادى، بررسى وضع مالى و ماليه مسلمين، صص 57 تا 61.
[4] -« بهقباذ» نام سه كوره است در ناحيهاى كه بغداد
در آن است و با آب فرات به زير كشت مىرود. آن سه بهقباذ اعلى و اوسط و اسفل هستند
و منسوبند به قباد بن فيروز پدر انوشيروان. معجم البلدان، ج 1، ص 516.
نام کتاب : روضة الأنوار عباسى (در اخلاق و شيوه كشوردارى) نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 805