نام کتاب : روضة الأنوار عباسى (در اخلاق و شيوه كشوردارى) نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 594
ديگرى بود، خود را طعمه غضب پادشاه حقيقى ساخته باشى.»
و در آداب ابن المقفّع آمده است كه، اگر سلطان تو را برادر گرداند،
تو او را خداوندگار دان و اگر در تقريب تو زياده كند، تو در تعظيم او زياده كن و
چون در خدمت او منزلتى يابى، بر لفظى مانند تضرّعات متواتر و دعا در هر لفظى
استعمال مكن كه علامت وحشت و بيگانگى باشد، مگر در جمع و حضور مردمان كه آنجا در
اين باب تقصير نبايد كرد. و با او تقرير مده كه مرا نزد تو حقّى است يا سابقه
خدمتى دارم، بلكه به تجديد مناصحت و لواحق طاعت سوابق حقوق را به نزديك او تازه
مىدار، چنانكه آخر آن اوّل را احيا كند. چه پادشاهى حقّى را كه آخرش از اوّل
منقطع بود، فراموش كند و رحم با همهكس مقطوع دارد. و هيچ كار سختتر از وزارت
سلطان نبود كه به مكان او مناقشت بسيار كنند و حساد او اولياى سلطان باشند كه در
منازل و مداخل با او مساهم و مشارك باشند و پيوسته طامعان منصب او منتهز[1] فرصتى باشند و حبايل[2] بازكشيده و مترصّد ايستاده. و هيچ
سلاحى او را چون صحّت و استقامت نبود، چه در سرّ و چه در علانيه. و بايد كه اگر
وقوف يابد بر كيد حاسدى يا سعايت معاندى به ظاهر چنان فرانمايد كه او را بدان هيچ
مبالاتى نيست، و در حضرت سلطان از ايشان خشمى و كينهاى اظهار ننمايد كه مؤكد سخن
ايشان گردد و اگر در مقام جواب و سؤال و مناظره و جدال افتد، [154 ب] جواب به
وقار و حلم و حجّت گويد كه غلبه هميشه حكيم[3]
را بود.
و هم در آداب ابن المقفّع آمده كه، شرايط خدمت ملوك رياضت نفس بود بر
مكروه، و موافقت ايشان در مخالفت رأى خود، و مقدّر ساختن كارهاى خود بر هوى و
آرزوى ايشان، و پنهان داشتن اسرار و تفتيش نكردن از چيزى كه تو را بر آن وقوف
ندهند، و جهد نمودن در طلب رضا و خشنودى ايشان به همه وجوه، و تصديق اقوال و
تزيينآراى ايشان، و نشر محاسن و ستر معايب و بديهاى ايشان، و نزديك ساختن آنچه آن
را