نام کتاب : روضة الأنوار عباسى (در اخلاق و شيوه كشوردارى) نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 584
هم در آن صندوقچه نهاد و قفل برزد و كليد در كيسه نهاد.»
و جعفر انگشتريى در انگشت داشت. بيرون كرد و پيش خليفه نهاد و گفت:
«اى خداوند! آن انگشترى اين است.» سليمان برداشت و بديد و باز نزد او انداخت و
گفت:
«يادگار چنان مردى ضايع نشايد كرد.»
و اين حكايت چون بسيار عجيب و غريب بود با اندك مناسبتى كه با مقصود
داشت ايراد نمود.
شرط پنجم آن است كه پادشاه از خصوصيّات اوضاع و احوال وزرا و امرا و
عمّال و كاركنان ملك باخبر باشد و منهيان داشته باشد، چنانكه ايشان نفهمند كه
خصوصيّات احوال و سوانح و حوادث اعمال ايشان را به پادشاه مىرسانيده باشند تا اگر
ايشان ظلمى و تعدّيى كنند، پادشاه باخبر شود و ايشان را از آن فعل شنيع بازدارد و
تأديب و تعنيفى كه لازم باشد به عمل آورد. و همچنين اگر طمع كرده باشند و بنابر
طمع فاسد جانب پادشاه يا رعيّت را فروگذاشته باشند، پادشاه باخبر باشد و در تدارك
آن بكوشد. و همچنين اگر مراعات جانب مردمان قوى و مربوط به پادشاه نموده در حفظ
مصلحت ملكى يا مالى اغماض نموده باشند و يا بنابر امر مذكور، تفويض بعضى امور به
جماعتى كه اهل آن نباشند نموده باشند يا از ظلم و ستمى كه بر رعيّت رفته باشد به
جهت مراعات خاطرها، اهمال و اغفال نموده باشند، چون پادشاه باخبر باشد، تدارك آن
نمايد. و چون ايشان دانستند كه پادشاه از خصوصيّات احوال و سوانح افعال ايشان
باخبر است، جرئت نمىكنند در چيزى كه خلاف مصلحت شاهى باشد يا موافق قانون حقّ و
حساب نباشد اقدام نمايند و مردمان قوى نيز چنين توقّعات از ارباب مناصب عاليه كمتر
مىكنند. ليكن بسيار باشد كه بعد از اطلاع مصلحت پادشاه در تغافل باشد، چنانكه
حضرت امير المؤمنين- صلوات اللّه عليه- فرموده: «من اشرف افعال الكريم تغافله عما
يعلم.»[1] يعنى:
«از شريفترين افعال كريمان، تغافل كردن است از آنچه دانند.»
بايد كه پادشاه از اين دقيقه غافل نباشد و در هر حال به مقتضاى مصلحت
وقت عمل نمايد. مجملا غفلت پادشاه از احوال كاركنان ملك مفاسد بسيار دارد و چون
پادشاه از