نام کتاب : روضة الأنوار عباسى (در اخلاق و شيوه كشوردارى) نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 531
فصل سوم: در ذكر بعضى سخنان حكماى ماتقدّم كه در امور ملك در هر
باب نافع است
و از كلمات هرمس است و حكما او را مقدّم حكما دانند و گويند او حضرت
ادريس است 7 كه «خير الملوك من بدّل السوء فى مملكته الى السّنة الحسنة
و شرّهم من عكس». يعنى: «بهتر پادشاهان كسى است كه بدل گرداند بد را در مملكت خود
به سنّت و طريقت نيكو، و بدترين پادشاه كسى است كه عكس [137 آ] اين كند.» و
فرموده: «سزاوار و لايق به پادشاه و صاحب ملك آن است كه مالك نسازد و مسلّط
نگرداند، الّا كسى را كه او را ترحّمى و دوستى به هريك از خلق بوده باشد، مثل آنچه
پدر محبّ را به فرزندان گرامى بر او مىباشد.»
و وصيّت نموده به آمون الملك، كه يكى از پادشاهان آن عصر بوده، كه
«اوّل امرى كه تو را مىكنم تقوى و پرهيزگارى خداست و ايثار طاعت او. و هركه
مستولى امر حكومت مردم شود واجب است بر او كه سه چيز را به ياد داشته باشد: اوّل
آنكه دست او مطلق و گشاده است بر خلق بسيار. دوم آنكه آنكسان كه دست او بر ايشان
مطلق است، آزادانند كه بندگى او مىكنند. سوم، آنكه بداند كه پادشاهى او نخواهد
بود، الّا مدّت اندك.»
غرض حكيم آن است كه حيات اين جهان و دولت روزگار را بقايى و ثباتى
نيست، چه دولت چون نسيمى است كه بر شاخ درختى وزد كه دردم از او گذرد و به شاخى
ديگر رسد يا چون سايه شاخههاى درختان است كه با وجود سرعت زوال، هميشه در تزلزل و
اضطراب است. حكيم گفته: «پس، راه راستتر آن است اى آمون كه پاكسازى نفس خود را
به نيّت نيكو و گفتن حقّ و بپرهيز از آنكه ترك كنى محاربت و جهاد كن با كسانى كه
ايمان به خداى عز و جلّ نياورند و پيروى سنّت و شريعت خداى عز و جلّ نكنند. و حذر
كن از آنكه رغبت كنى در گرفتن مالهاى ايشان و گذاشتن ايشان بر آن طغيان كه دارند.
به درستى كه مال مرغوب نيست، الّا از حلال از ممرّى كه خدا را در آن رضا باشد و
بدان كه رعيّت ساكن مىشوند به كسى كه به ايشان احسان كند و ملك نيكو نمىشود،
الّا به رعيّت. پس، هرگاه پادشاه را رعيّت نباشد، امر پادشاه و پادشاهى او فى نفسه
ضايع و فاسد شود و به
نام کتاب : روضة الأنوار عباسى (در اخلاق و شيوه كشوردارى) نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 531