نام کتاب : روضة الأنوار عباسى (در اخلاق و شيوه كشوردارى) نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 524
دارى، برادر خود را ملامت مكن. به بطالت شادمان مباش و بر بخت
اعتماد مكن و از فعل نيك پشيمان مشو. با هيچكس جدال مكن. هميشه بر ملازمت سيرت
عدل و استقامت و الزام خيرات مواظبت كن.» اين است وصاياى [135 آ] افلاطون.
فايده دوم: در وصاياى ارسطاطاليس
در بعضى كتب نقل شده كه مترجم كتاب سرّ الاسرار، كه به امر مأمون
خليفه كتاب مذكور را از لغت يونانى به زبان عربى نقل نموده، در صدر ترجمه مىگويد
كه، چون ارسطاطاليس، كه وزير اسكندر و استاد او بود، بهواسطه پيرى و ضعف از
ملازمت او تخلّف نمود و اسكندر بر بلاد عجم استيلا يافت، در ميان ايشان ارباب عقل
و كياست و اصحاب نجدت و شجاعت بسيار بودند و در ابقاى ايشان خوف خلل ملك بود و
استيصال ايشان از قاعده عدالت دور. در امر ايشان متحيّر شد و كتابتى به ارسطاطاليس
نوشت مشحون به فنون تشوّق[1] و تلطّف،
و در اثنا عرض كرد كه بهواسطه بعد از دولت مجاورت و سعادت محاورت، بسى حيرت در
امور به خاطر راه مىيابد؛ از جمله در اين صورت و از ظلمات مضايق، بىنور تدبير
خاطر مشرق حكيم بيرون شدن متعذّر است، به هر وجه كه ميسّر باشد سعى در نظم اسباب
ملاقات فرمايند.
ارسطاطاليس در جواب نوشت كه «همانا رأى فرزند جليل و سلطان نبيل[2] را معلوم باشد كه تخلّف از خدمت
نه بنابر عدم رغبت به صحّت است، بلكه بنابر پيرى و ضعف بنيه و فتور قواست، و چون
مصاحبت ميسّر نيست. در اين رساله دستورى بيان كنم كه در جزييّات به آن رجوع كنى و
به آن از صحبت من مستغنى شوى.
امّا امر عجم و فضلاى ايشان؛ بدانكه اگر توانى كه ايشان را هلاك
كنى، تغيير آب و هواى ايشان نتوانى كرد و هرآيينه شبيه به ايشان پيدا شود. پس، جهد
كن كه ايشان را به احسان بنده خود سازى تا مخلص تو شوند و از همه بندگان مطيعتر
باشند.» بعد از آن مىگويد: «پادشاهان چهار صنفند: يكى آنكه با خود و رعيّت خود
هردو سخى باشد.
دوم آنكه با خود سخى باشد و با رعيّت لئيم. سوم آنكه با رعيّت سخى
باشد و با خود