نام کتاب : روضة الأنوار عباسى (در اخلاق و شيوه كشوردارى) نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 17
و نظامات در مىآيند.[1]
با اين وضعيت، دولت اسلامى جز بر قانون مشروعى كه پيامبر خدا از سوى پروردگارش
آورده مؤسّس نيست. پس، هرگاه كه ظروف و احوال در حكومتهايى كه زمام اين دولت به
دست آنهاست تغيير يابند سزاوار فرمانبردارى مردم نيستند، مگر آنگاه كه موافق آنچه
خدا نازل كرده حكم كنند و امر خداى تعالى را در ميان آفريدگانش رواج دهند.[2]
به دليل آنكه تمامى مباحث مربوط به حكومت در اسلام از شريعت آغاز مىشود، بنابراين
قانون الهى بر جامعه و دولت تقدّم مىيابد. لذا در هيچ يك از نظريهپردازيهاى
سياسى مسلمين سخن از اين نيست كه چرا دولت وجود دارد؛ تمامى اين نظريات با اين
فرضيه آغاز مىشود كه حقّ و تكليف را خداوند تعيين مىكند.
پس، خداوند- يا همان قانون الهى- است كه حاكميت مطلق دارد. با اين
تلقّى از تقدّم قانون الهى بر دولت، علّت وجودى دولت در اسلام، همانا حفظ و اعمال
قانون خواهد بود،[3] و اين با
هدف اوليه از تشكيل حكومت كه به منظور دفاع از دين صورت گرفت- و نه دولت- همخوانى
كاملى دارد.[4]
در باب جريانات عمده انديشه سياسى در اسلام
رحلت پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله و بروز اختلاف و مناقشه بر
سر رهبرى مسلمين، و بهويژه تحوّلات سياسى و اجتماعى كه در تعاقب آن در سدههاى
نخست هجرى به وقوع پيوست، موجب پديدارى و شكلگيرى انديشههاى مختلف سياسى نزد
متفكران و فرق و مذاهب اسلامى گرديد، و از همه مهمتر آنكه فكر و نظر و رأى مذهبى
به خدمت سياست و مواضع سياسى درآمد و يا آنكه در كوران مجادلات سياسى، نظريات فقهى
و مذهبى جانبدارانه شكل گرفت.
علاوه بر آرائى كه از سوى شريعتمداران و فقيهان مذاهب اسلامى ارائه
مىگرديد با گسترش فتوحات اسلامى و تسخير سرزمينهاى ملل مسبوق به تمدّن، رفته
رفته
[1] - نك: طالقانى، محمود، مقدّمه بر تنبيه الامّه و
تنزيه الملّة، ص 8.
[2] - مبانى انديشههاى سياسى در ايران و جهان اسلامى،
ص 22.