باشد امّا شوهر با او دخول نكرده باشد و زنا كند. سوم: حدّ مردى است كه
زنا به زن صغيرى يا ديوانهاى كند. چهارم: حدّ زنى كه شوهر داشته باشد [1] و طفلى
به او زنا كند به رضا و رغبت او. پنجم: دو زن كه در زير يك لحاف برهنه بخوابند و
دو مرتبه ايشان را تعزير كرده باشند. ششم: حدّ كسى كه در ميان پايهاى مردى ديگر
منى خود را بريزد و زن نداشته باشد. [2] هفتم: زنى كه با زنى مساحقه كند، و بعضى
از مجتهدين برآنند كه اگر شوهر داشته باشد ايشان را سنگسار بايد كرد[1].
قسم چهارم:
صد تازيانه و تراشيدن موى سر و از شهر بيرون كردن است،
و آن حدّ مرد
آزادى است كه بكر باشد- يعنى زن نخواسته باشد- و زنا كند، و بعضى تفسير بكر چنين
كردهاند كه: زن داشته باشد امّا به او دخول نكرده باشد[2] چه حدّ او آن است كه صد
تازيانه بزنند و سرش را بتراشند و يك سال او را از آن شهر بيرون كنند. [3] و بر زن
تراشيدن موى سر و از شهر بيرون كردن نيست.
قسم پنجم:
پنجاه تازيانه است،
و آن حدّ بنده
بالغى است كه زنا كند، خواه مرد باشد يا زن خواه زن شوهر داشته باشد و خواه نداشته
باشد. و بربندگان تراشيدن موى سر و از شهر بيرون كردن نيست.
قسم ششم:
هفتاد و پنج تازيانه است كه سه ربع حدّ است،
و آن حدّ دو
گروه است:
گروه اوّل: حدّ
جماعتى كه نصف ايشان آزاد باشد و نصف ايشان بنده و زنا كنند، در اين صورت نصف حدّ
آزاد كه پنجاه تازيانه است و نصف حدّ بنده كه بيست و پنج تازيانه
______________________________
[1]-
و همچنين هرگاه شوهر نداشته باشد. (دهكردى، نخجوانى، يزدى)
[2] گذشت كه
هرگاه زن داشته باشد نيز چنين است بنابر اظهر. (دهكردى، نخجوانى، يزدى)
[3] قول ثانى
شايد احوط باشد. (تويسركانى)
[1] شيخ طوسى، نهايه 3: 309. ابن برّاج، مهذّب 2: 531.
ابن حمزه، وسيله: 414.
[2] شيخ طوسى، نهايه 3: 288. ابن زهره، غنيه: 424. يحيى
بن سعيد حلّى، جامع شرايع: 550. قطب الدين كيدرى، اصباح الشيعه: 514.