قسم اوّل: آنكه به گواهى چهار مرد عادل ثابت مىشود،
و آنها سه چيزند:
اوّل: زنا. دوم: لواطه. سوم: سحق.
قسم دوم: آنكه به گواهى چهار مرد عادل يا سه مرد و دو زن ثابت مىشود،
و آن زنايى است كه موجب رجم است، چه آن بهگواهى سه مرد و دو زن كه همه عادل باشند نيز ثابت مىشود.
قسم سوم: آنكه به گواهى چهار مرد عادل يا دو مرد و چهار زن ثابت مىشود،
و آن زنايى است كه موجب جلد است، چه آن بهگواهى دو مرد و چهار زن نيز ثابت مىشود.
قسم چهارم: آنكه به گواهى دو مرد عادل ثابت مىشود،
و آن بيست و دو چيز است:
اوّل: مرتدّ شدن. دوم: به زنا نسبت دادن زنان. سوم: خوردن هرچه مستكننده باشد. چهارم: حدّ كسى كه دزدى كرده باشد. پنجم: زكات. ششم: خمس. هفتم: نذر.
هشتم: كفّارات. نهم: مسلمان شدن. دهم: بالغ شدن. يازدهم: ولاى عتق. دوازدهم:
تعديل و جرح. سيزدهم: عفو كردن از قصاص. چهاردهم: طلاق. پانزدهم: عدّه زنان.
شانزدهم: خلع. هفدهم: وكالت. هجدهم: وصيّت كردن به شخص غيرمال. نوزدهم:
نسب. بيستم: ديدن ماه هر گاه در آسمان ابر باشد [1]. بيست و يكم: دخول كردن با حيوان. بيست و دوم: كشتن آدمى كه موجب قصاص باشد [2] يعنى به عمد كشته باشد.
قسم پنجم: آنكه به گواهى دو مرد عادل يا يك مرد و دو زن يا يك مرد با قسم ثابت مىشود،
______________________________ [1]- ابر بودن و نبودن فرق ندارد بنابر اظهر. (نخجوانى، يزدى)
[2] محلّ تأمّل است. (يزدى)