سبب سبكى اينكس شود، چون طعام خوردن غير بازارى در بازارها، و سربرهنه
راه رفتن، و چيزهايى كه سبب خنده شود بسيار گفتن، و با وجود علم و فضل لباس
لشكريان پوشيدن و غير اينها.
و عدالت
گواهان به سه چيز ثابت مىشود:
اوّل: علم حاكم
به آن، به معاشرت باطنى كردن به او.
دوم: گواهى
دادن دو عادل به عدالت او، و بايد كه گواهان آن شخص را بهنام او و نام پدر او در
حضور مدّعى و مدّعى عليه تعريف كنند، چه ممكن است كه ميانه شاهد و مدّعى شركتى
باشد، يا ميانه او و مدّعى عليه عداوتى باشد.
سوم: شياع [1]
به مذهب بعضى از مجتهدين كه شياع را در اثبات مجروح ساختن گواه كافى مىدانند[1].
و اگر گواهان عدالت و گواهان غيرآن متعارض شوند گواهان فسق مقدّماند [2] برگواهان
عدالت هر گاه مطلق گواهى دهند و سبب آن را مذكور نسازند، و اگر ذكر سبب كنند بعضى
از مجتهدين گفتهاند كه: گواهان جرح مقدّمند [3] و بعضى برآنند كه: گواهان عدالت.
و آيا عدالت گواهان ثابت مىشود به اقرار كردن مدّعى عليه به عدالت او؟ ميانه مجتهدين
خلاف است. [4] و اگر بعد از گواهى دادن گواهان عادل برعدالت شخصى حاكم را شكّى
باشد سنّت است كه ميانه گواهان تفريق كند هر گاه از اهل فضل نباشند. و عدالت
گواهان در وقت گواهى دادن معتبر است نه در وقت گواه
______________________________
[1]-
هرگاه در شياع حسن ظاهر مشخّص شود كافى است و اثبات جرح به او مشكل استمادامى كه
مفيد علم شرعى نباشد و قول به تقديم جارح بر معدّل يا به عكس باطلاقه خالى از
اشكال نيست. (تويسركانى)
* شياع ظنّى
كافى نيست. (يزدى)
[2] معلوم
نيست. (يزدى)
[3] تقدّم
جارح بر معدّل يا به عكس محتاج به تفصيلى است كه مجال ذكر آن نيست. (صدر)
[4] اظهر عدم
ثبوت است و بنابر ثبوت اختصاص دارد به خود مدّعى عليه. (نخجوانى، يزدى)
[1] علّامه حلّى، قواعد 3: 431. محقّق، شرايع 4: 77.