بيست و هشتم [1]: خواستن كنيز هر گاه زن آزادى داشته باشد بىاذن او، چه
در اين صورت آن زن فسخ نكاح خود مىتواند كرد. [2]
تتمّه: بدانكه
خيار فسخ فورى است پس اگر بعد از دانستن عيب فسخ نكنند اختيار فسخ ندارند [3] و در
فسخ كردن نكاح بهعيب اذن حاكم شرع شرط نيست [4] و ثبوت عيب در چيزهايى كه ظاهر
باشد چون برص و جذام و جنون به دو گواه عادل است و در چيزهايى كه ظاهرنباشد چون
عيبهاىباطنى زنان بهگواهى زنان واقرارايشانثابت مىشود.
فصل دهم در
بيان آنكه در چند موضع مهرالمثل لازم است:
بدانكه زن در
بيست و پنج [5] موضع مهرالمثل مىگيرد گاهى كه دخول واقع شده باشد:
اوّل آنكه: در
عقد ذكر مهر نكرده باشند، چه در اين صورت با دخول مهرالمثل مىگيرد، و اگر در اين
صورت پيش از دخول خواهند كه او را طلاق گويند واجب است كه متعه به او دهند، و متعه
[6] آن است كه اگر شوهر مالدار باشد جامه اعلى يا اسب اعلى
______________________________
است
بر اجازه ايشان. (دهكردى، نخجوانى، يزدى)
[1]- محلّ
كلام است. (تويسركانى)
* اين موضع و
موضع سابق محلّ اشكال و كلام است. (صدر)
[2] اظهر عدم
جواز فسخ نكاح خودش است، بلى عقد كنيز موقوف است بر اجازه زن آزاد. (دهكردى،
نخجوانى، يزدى)
[3] چنانچه
اگر پيش از عقد عالم به عيب باشد نيز اختيار ندارد. (يزدى)
[4] بلى در
عنّين رجوع به حاكم لازم است از براى تعيين مدّت لكن بعد از گذشتن آن خود زوجه فسخ
مىكند بدون حاجت به اذن حاكم. (يزدى)
[5] جملهاى
از اين بيست و پنج محلّ تأمّل است و مراعات احتياط در همه مطلوب است. (تويسركانى)
* در جمله از
اين بيست و پنج موضع غير از چهار موضع اوّل محلّ تأمّل است و مراعات احتياط در همه
مطلوب است. (صدر)