دوم: جدا كردن
طفل از مادرش. و بعضى از مجتهدين [1] آن را حرام مىدانند. [2]
سوم: آزاد كردن
غلامىكه از كسب و كار عاجز شده باشد.
قسم دوم
كتابت است:
و كتابت آن است
كه كسى با غلام خويش گويد كه: مبلغ معيّن بده و آزاد باش، و اين بردو قسم است:
قسم اوّل: مطلق
است كه اقتصار به صيغه، و عوض، و نيّت، و وعده [3] بكند. و هر گاه غلام چيزى را از
آن مبلغ بدهد به قدر آن آزاد مىشود.
قسم دوم:
مشروط، و آن چنان است كه آقا به غلام گويد كه: هر گاه از عوض عاجز شوى، همان بنده
باشى.
و شروط كتابت
دوازده است:
اوّل: صيغه، و
در مطلق چنين گويد كه: «كاتَبْتُكَ عَلى انْ تُؤَديَ الَيَّ كَذا، فَاذا ادَّيْتَ
[4] فَانْتَ حُرٌّ» يعنى مكاتب ساختم تو را به اينكه ادا كنى به من در هرماهى اين
مبلغ معيّن را و هر گاه ادا كنى آزاد باشى.
و در شروط چنين
گويد: «كاتَبتُكَ على أن تؤدِّىَ إليَّ كلّ شهرٍ كذا، فإذا أدّيت فأنت حرّ، وإن
عجزت فأنت رقّ» يعنى مكاتب ساختم تو را به اينكه ادا كنى به من در هر ماهى اين
مبلغ معيّن را و هرگاه ادا كنى آزاد باشى، و اگر عاجز [5] شوى تو همان بنده باشى.
دوم: قبول غلام
اين معنى را.
______________________________
[1]
البتّه فرمايش بعضى از مجتهدين را ترك ننمايند. (صدر)
[2] و اين
احوط است. (تويسركانى)
[3] يعنى ذكر
اجل. (يزدى)
[4] ذكر
«فاذا أدّيتَ» إلى آخره در صيغه شرط نيست بنابر اقوى، هرچند احوط است. (يزدى)
[5] و محقّق
مىشود عجز به اينكه مال يك وعده تأخير افتد، هرچند به وعده ديگر نرسد، و بعضى
اعتبار كردهاند تأخير تا وعده ديگر را. (دهكردى، نخجوانى، يزدى)