و صاحب اخلاص مىگدازد روح خود را و صرف
مىكند جان خود را در پاى داشتن چيزى كه علم و عمل و عمل كننده و آنچه بدان عمل
شده وابسته به آن است؛ از براى آنكه هرگاه اين را ادراك كرد همه را ادراك كرده و[1] هرگاه اين از وى فوت شود همه فوت
شده خواهند[2] بود. و
اين عبارت است از صاف گردانيدن معناهاى تنزيه حقّ در يگانه دانستن آن، چنانچه
عالِم اوّل فرموده: هلاك شدند عمل كنندهها[3]
مگر عابدان و هلاك شدند عابدان مگر دانشمندان و هلاك شدند دانشمندان مگر راستگويان
و هلاك شدند راستگويان مگر صاحبان اخلاص و هلاك شدند[4]
صاحبان اخلاص مگر پرهيزكاران و هلاك شدند پرهيزكاران مگر صاحبان يقين و صاحبان
يقين بر خطر عظيمند، خداى عزّ وجلّ به پيغمبر خود فرموده[5]: «وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ»[6] يعنى
عبادت خدا بكن تا يقين به نزد تو بيايد.
و ادنى حدّ[7] اخلاص
بذل نمودن بنده است طاقت خود را و بعد از آن از براى عمل قدرى در نزد خدا قرار
ندهد كه به سبب عمل توقّع عوضى داشته باشد؛ از براى آنكه مىداند كه اگر خداى عزّ
وجلّ طلب كند از وى وفا به حقّ عبوديّت نمودن را هرآينه عاجز خواهد شد.
و ادنى مقام صاحب اخلاص در دنيا سالم بودن است از جميع گناهان. و در
آخرت نجات از جهنّم يافتن است و بهرهمند به بهشت شدن[8].