نام کتاب : بر بال انديشه نویسنده : انصاريان، شيخ حسين جلد : 1 صفحه : 291
آرى! مسير حكومت، همان مسيرى است كه نبى
اسلام پايهگذار آن (از طرف خداى متعال) بود كه پس از او تغيير كلى كرد و تا امروز
تمام سيرت و صورتش را از دست داده است، در چنين شرايطى، مسلم است كه 14 قرن انحراف
روى انحراف، چنان انحطاطى ايجاد كرده و مىكند كه ملت گرفتار آن، امروز نتواند با
جمعيتى بالغ بر يك ميليارد و دولتهاى مختلف در مقابل دشمنى پست و زورگو، مانند
يهود مقاومت كند.
خداى متعال حاكم مطلق بر آفرينش است و در نظام انسانى انبيا و امامان
معصوم، فرمانروايان او، و پس از ايشان مؤمنان عدالت پيشه (كه به طور مفصل در باب
ولايت فقيه در كتب فقهى بيان شده است) مىباشند؛ ولى افسوس كه تا امروز به جاى
مؤمنان عادل، افرادى رشته امور را در دست داشتند كه هيچگونه شايستگى نيابت و
جانشين رسول خدا 6 را نداشتهاند. براى اين كه به ضررهاى
فراوانى كه از حكومتهاى جور به جامعه اسلامى وارد شده آشنا شويد، لازم است به
گوشهاى از برنامههاى حكام جور توجه كنيد؛ تا به نحو دقيقترى علت دوم انحطاط
مسلمين معلوم گردد:
سيره غاصبان خلافت
تفصيل حكومت سه حاكم بعد از رحلت نبى مكرم اسلام را در كتاب جهانى
«الغدير» ملاحظه كنيد و پس از آن ضربههاى غيرقابل جبران حكومت معاويه و پسرش يزيد
پليد را، بر جامعه اسلامى در تمام كتب معتبره تاريخى و روايى ببينيد.
«مروان بن حكم» خليفه اموى كه پس از معاوية پسر يزيد[1] زمام امور ملت
[1] - پس از كشته شدن« يزيد بن معاوية» مردم به سوى«
معاويه» فرزند يزيد هجوم بردند و از او خواستند تا خلافت بعد از پدرش را بر عهده
بگيرد؛ اما معاويه فرزند يزيد پس از مدتى سكوت، روزى بالاى منبر قرار گرفت و ضمن
سخنانى اعمال و رفتار پدر و پدربزرگش معاوية بن ابىسفيان را به انتقاد گرفت.
وى شهادت امام حسين 7
را به دستور پدرش يزيد به شدت محكوم كرد و گفت: اين خلافتى كه شما امروز به من
پيشنهاد مىكنيد حق ما نيست و بايد به صاحبان اصلى خود بازگردد. در اين ميان از
جمع زنانى كه حاضر بودند كسى فرياد زد:« اى كاش مانند لخته خونى از من خارج شده
بودى؛ و به اينجا نمىرسيدى كه آبا و اجدادت را لعن كنى». كسى پرسيد: اين زن كه
بود كه اينگونه سخن گفت؟ جواب دادند: وى مادر معاويه پسر يزيد بود. در تاريخ
زندگانى معاوية فرزند يزيد آمده است كه وى پس از 40 روز سكوت از دنيا رفت. همان
زمانى كه آن سخنرانى عجيب را ايراد كرد و اعمال پدر و پدربزرگش را محكوم كرد،
مروان حكم گفت: تو اگر دوست ندارى حاكم شوى، مانند عمربن خطاب شورايى تشكيل ده و
حكومت را به ما واگذار كن! معاويه در جواب گفت: من هرگز خودم را به آتش نمىاندازم
تا تو لذّت ببرى.
برخى از تاريخ نويسان بر اين
عقيدهاند كه معاوية بن يزيد را به شهادت رساندهاند. پس از مرگ وى« مروان حكم» بر
سر كار آمد. براى اطلاع بيشتر مىتوانيد به كتاب« برگهاى سياهى از تاريخ» نوشته
على اصغر ظهيرى مراجعه كنيد.
نام کتاب : بر بال انديشه نویسنده : انصاريان، شيخ حسين جلد : 1 صفحه : 291