حسد، انگيزه بعضى از جنايتهايى است كه در دنياصورت مىگيرد، و
شرارهاى از آتش است كه مىتواند، موجوديت جامعه را به خطر اندازد.
2- قتل نفس: اگر شعلههاى حسد در خرمن وجود افتد، عقل و دين را از
انسان مىگيرد، تا آنجا كه كشتن برادر را نيز آسان مىكند، چنان كه قابيل در اثر
حسادت، برادرش هابيل را به قتل رساندو بدين وسيله اولين قتل نفس درجهان به سبب
حسادت واقع شد. و برادران حضرت يوسف (ع) به خاطر رشك بردن، او را به چاه افكندند.
حتى گاهى اوقات، حسادت سبب مىشود حسود، خود را به قتل برساند تا
اينكه از محسود انتقام بگيرد.
يك نمونه تاريخى
در زمان هادى، خليفه عباسى در بغداد مردى توانگر همسايهاى داشت كه
از او پايينتر بود و بر او رشك مىبرد. به هرحيلهاى كه امكان داشت، دست زد ولى
به مقصود خود نرسيد. كار حسد ورزى او به طول انجاميد و با گذشت زمان بر غضب او
افزوده شد. بردهاى خردسال خريد و به تربيت وى همت گمارد و بسيار به او نيكى كرد.
وقتى آن غلام، جوان و نيرومند شد، به او گفت: فرزندم. از تو كارى بزرگ را مىطلبم؛
درانجامش چگونهاى؟ گفت: بندهاى در برابر مولى و آن كس كه او را به نيكى پرورده،
چگونه خواهد بود؟ سرورم به خدا قسم اگر فرمان دهى كه خويش را در آتش افكنم، سرباز
نمىزنم.
ارباب از گفتارش خوشحال شد و او را به سينه چسبانده، بوسيد و گفت:
اميدوارم از كسانى باشى كه خواستهام را بخوبى برآورى.
يك سال او را به حال خود گذاشت. آن گاه گفت: فرزندم! وقت كارى كه
تورا براى آن پروردهام فرا رسيده است. به آنچه خواهى فرمان ده، كه سراپا گوشم.