بى بصيرتى نسبت به علل واسباب پيدايش ويژگيهاى شخصيتى، اجتماعى،
سياسى و ... انسان را به حسد دچار مىكند، يعنى به جاى آنكه در پى شناخت اسباب
كمال و كسب فضايل و در صدد تحصيل كمال و فضيلت برآيد، كوردلى او را به حسد
مىكشاند و خواهان سلب كمال و فضيلت از ديگران مىگردد.
در مورد انكار فضل الهى هم گفتنى است كه؛ خداوند به هر انسانى،
كرامتى فرموده و از لطف و فضل خويش، همه انسانها را به تناسب و تفاوت، بر خوردار
نموده است، ولى برخىا ز انسانها از كرامت و فضل الهى نسبت به خود غافلند و در
صددانكار فضل و لطف خدا نسبت به ديگران هستند و سعى مىكنند به جاى ارج نهادن به
فضل خدا، نسبت به انسانهاى ديگر و بهادادن به امتيازاتى كه خدا براى آنها قرار
داده است، حسد ورزند و با انكار فضل الهى در مورد آنان، در صدد سلب آن فضل برآيند
ب- دشمنى و كينه توزى:
كينه توزى يكى از بزرگترين زمينه هاى حسد است، بگونهاى كه شخص كينه
توز همواره در آرزوى گرفتار شدن و سختى كشيدن فردى است كه با او خصومت داردبه
اعمالى دست مىزند كه باعث سلب نعمت از وى گرددد. از اين رو، اسلام در موارد
مختلف، پيروان خود را به ايجاد صفا و صميميت بين برادران دينى ترغيب كرده و به
اشكال گوناگون در تحكيم اين پيوند مىكوشد تا علاوه بر امتيازات فراوان آن از
مفاسد جانبىاش نظير پيدايش حسد جلوگيرى نمايد.
ج- تكبّر:
اگر كسى متكبّر باشد و بخواهد بر ديگران برترى پيدا كند، در صورتى كه
نعمتى به آنها برسد، گرفتار حسد مىشود. حسد كفّار، نسبت به رسول اكرم (ص) بيشتر
از اين قبيل بوده است، چنان كه مىگفتند:
«... لْو لا نُزِّلَ هذَاالْقُرْآنُ عَلى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ
عَظيمٍ»[1]