باشد؛ مانند كسى كه بهسرعت عصبانى مىشود و
يا به اندك بهانهاى شاد مىگردد. منشأهاى ديگر خُلق، وراثت و تمرين و تكرار است؛
مانند اينكه نخست با ترديد و دودلى اعمال شجاعانه انجام مىدهد، تا بهتدريج و بر
اثر تمرين، در نفس او صفت راسخ شجاعت بهوجود مىآيد؛ بهطورى كه از اين پس بدون
ترديد، شجاعت مىورزد.[1]
صفت راسخ درونى، ممكن است «فضيلت» و منشأ رفتار خوب باشد و يا
«رذيلت» و منشأ كردار زشت. به هر روى بدان «خُلق» گفته مىشود.
2. تعريف علم اخلاق
با مراجعه به اصلىترين منابع كلاسيك و متعارف علم اخلاق در حوزه
علوم اسلامى و دقت در موارد كاربرد آن در قرآن و احاديث، علم اخلاق را مىتوان به
شرح زير تعريف كرد:
علم اخلاق، علمى است كه صفات نفسانى خوب و بد و اعمال و رفتار
اختيارى متناسب با آنها را معرفى مىكند و شيوه تحصيل صفات نفسانى خوب و انجام
اعمال پسنديده و دورى از صفات نفسانى بد و اعمال ناپسند را نشان مىدهد.[2]
بر اساس اين تعريف، علم اخلاق علاوه بر گفتوگو از صفات نفسانى خوب و
بد، از اعمال و رفتار متناسب با آنها نيز بحث مىكند. غير از اين، راهكارهاى رسيدن
به فضيلتها و دورى از رذيلتها- اعم از نفسانى و رفتارى- را نيز مورد بررسى قرار
مىدهد.
بنابراين موضوع علم اخلاق، عبارت است از: صفات و اعمال خوب و بد، از
آن جهت كه براى انسان قابل تحصيل و اجتناب و يا انجام و تركاند.
از آنجا كه مبدأ و بازگشت رفتار و صفات خوب و بد انسان به روح و
روان آدمى مىباشد، بعضى از عالمان اخلاق موضوع علم اخلاق را «نفس انسانى»
دانستهاند.[3]
هدف نهايى علم اخلاق اين است كه انسان را به كمال و سعادت حقيقى خود-
كه همانا هدفِ اصلى خلقت جهان و انسان است- برساند. تفسير واقعى و تحقق اين كمال و
سعادت به آن است كه انسان بهقدر ظرفيت و استعداد خود، چه در صفات نفسانى و چه در
حوزه
[1] - ر. ك: ابنمسكويه: تهذيبالاخلاق و طهارةالاعراق،
ص 51؛ نراقى، محمدمهدى: جامع السّعادات، ج 1، ص 22