responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : احاديث و قصص مثنوى نویسنده : فروزانفر، بديع الزمان    جلد : 1  صفحه : 604

اجْعَلُهَا بَصيرَةً وَ انْ كَانَتْ كَافرَةً فَانَا أَجْعَلُهَا مُؤْمنَةً لَانَّهَا تُحبُّ مَنْ يُحبُّنَا بلَا وَاسطَةٍ فَمَسَحَ جَبْرَئيلُ عَلَيْهَا فَصَارَتْ احْسَنَ منْ زَمَانهَا وَ هىَ بكْرٌ فَآمَنَتْ باللَّه الْقَدير وَ اسْلَمَتْ‌[1].

بحر المحبة، ص 159 [ص 228 قصص مثنوى‌]

[اى خوش آن كاو نفس خود را رام كرد]

1081-

«گر معلَّم گشت اين سگ هم سگ است‌

باش ذَلَّتْ نَفْسُه كاو بَدْ رَگ است‌

به حديث مذكور در ذيل شماره (508) اشاره است.

[ص 226 احاديث مثنوى‌]

[آدمى پنهان بُوَد زير زبان‌]

1082-

«بى بى‌گمان خود هر زبان پرده دل است‌

چون بجنبد پرده سرها واصل است‌

مستفاد از مضمون حديثى است كه در ذيل شماره (289) مذكور گرديد.

[ص 226 احاديث مثنوى‌]


[1] - يوسف از ضعف و ناتوانى و سالخوردگى زليخا به شگفتى افتاده بود زيرا مرده و زنده بودنش را نمى‌شد تشخيص داد. جبرئيل گفت اى يوسف خداى متعال فرموده است حاجت زليخا را برآور. يوسف اطاعت كرد و به زليخا گفت چه حاجت دارى؟ گفت مى‌خواهم زن تو شوم و تو شوهر من گردى. يوسف گفت تو سالخورده‌اى تهيدست، نابينا و كافر هستى چگونه با تو زندگى كنم؟

جبرئيل پيام خداى متعال را چنين ابلاغ كرد اى يوسف اگر زليخا سالخورده، تهيدست، نابينا و كافر است من جوانى، ثروت، بينايى و ايمان را به وى عطا مى‌كنم. اين همه به خاطر آن است كه او مستقيماً به كسى(: يوسف) عشق مى‌ورزد كه محبوب ماست. آن گاه جبرئيل دستى بر او كشيد ناگهان در حال به دوشيزه‌اى زيباتر از عهد جوانيش تبديل شد.( زليخا به شكرانه آن) به خداى توانا ايمان آورد و اسلام را برگزيد.

نام کتاب : احاديث و قصص مثنوى نویسنده : فروزانفر، بديع الزمان    جلد : 1  صفحه : 604
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست