responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : احاديث و قصص مثنوى نویسنده : فروزانفر، بديع الزمان    جلد : 1  صفحه : 591

[محو گرداند گنه را تيغ تيز]

1060-

«تيغ هست از جان عاشق گرد روب‌

زان كه سيف افتاد مَحّاءُ الذُّنوب‌

مقتبس است از حديث ذيل:

إنَّ السَّيْفَ مَحَّاءُ الْخَطَايَا[1].

مسند احمد، ج 4، ص 195، اللؤلؤ المرصوع، ص 68

لَا يَمُرُّ السَّيْفُ بذَنْبٍ الَّا مَحَاهُ‌[2].

كنوز الحقائق، ص 166 [ص 221 احاديث مثنوى‌]

[بشنو از خوابى كه فقرى را زدود]

1061-

«بود يك ميراثى مال و عقار

جمله را خورد و بماند او عور زار

مأخذ آن حكايت ذيل است:

گويند مردى را زنى درويش بود. خانه‌اى داشت نام او زهمن. به خواب ديد كه گنجى يابد به دمشق. اين مرد اعتماد نكرد تا چند بار به خواب ديد. به حكم آن كه درويش بود.

به دمشق آمد و در ميان شهر مى‌گرديد درمانده. مردى گفت از كجايى؟ گفت از رى. گفت‌


[1] - شمشير خطا و لغزشها را از بين مى‌برد.( خطا كار با كشته شدنش در راه خدا، آمرزيده مى‌شود و گويى خطايى نكرده است.)

[2] - شمشير بر گناهى فرود نمى‌آيد مگر اين كه از بينش مى‌برد.( صاحب گناه با كشته شدن در راه خدا آمرزيده مى‌شود.)

نام کتاب : احاديث و قصص مثنوى نویسنده : فروزانفر، بديع الزمان    جلد : 1  صفحه : 591
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست