[زكات و يارى ضعيف]
1004-
«بى بىنيازى از غم من اى امير
ده زكات جاه و بنْگر در فقير
مبتنى است بر حديث:
زَكَاةُ الْجَاه إغَاثَةُ اللَّهْفَان[1].
كه مؤلف اللؤلؤ المرصوع (ص 40) آن را جزء موضوعات آورده است.
[ص 210 احاديث مثنوى]
[صالحان و نعمتهاى خاص]
1005-
«آن دهد حقْشان كه لَا عيْنٌ رَأَت
كان نگنجد در زبان و در لغت
به حديث مذكور در ذيل شماره (490) اشاره است.
[خرد در مانده شد]
1006-
«آن دليل قاطعى بُد بر فساد
و از قضا آن را نكرد او اعتداد
درگذشت از وى نشانى آن چنان
كه قضا در فلسفه بود آن زمان
مستفاد است از مضمون روايتى كه در ذيل شماره (97) ذكر نموديم.
[سعد و نحس]
1007-
«سعد ديدى شكر كن ايثار كن
نحس ديدى صدْقه و استغفار كن
ناظر است به حديث ذيل:
إذَا أَصْبَحْتَ فَتَصَدَّقْ بصَدَقَةٍ يَذْهَبْ عَنْكَ نَحْسُ ذلكَ الْيَوْم وَ إذَا أَمْسَيْتَ فَتَصَدَّقْ بصَدَقَةٍ يَذْهَبْ عَنْكَ نَحْسُ تلْكَ اللَّيْلَة[2].
مستدرك الوسائل، ج 1، ص 533 [ص 211 احاديث مثنوى]
[1] - زكات كسى كه به جاه و مقام رسيده اين است كه به داد ستم ديدگان برسد.
[2] - هر وقت وارد صبح شدى يا به شب رسيدى صدقه بده. صدقه تو را از نحسى امان مىدارد.