responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : احاديث و قصص مثنوى نویسنده : فروزانفر، بديع الزمان    جلد : 1  صفحه : 564

[قصه شتر گاو و قوچ‌]

991-

«اشتر و گاو و قُچى در پيش راه‌

يافتند اندر رَوش بندى گياه‌

مأخذ آن حكايت ذيل است:

قَالُوا وَجَدَ بَعيرٌ وَ ارْنَبٌ وَ ثَعْلَبٌ جُبْنَةً فَاصْطَلَحُوا عَلَى انْ تَكُونَ لَاكْبَرهمْ سنّاً فَقَالَ الارْنَبُ انِّى وَلدْتُ قَبْلَ انْ خَلَقَ اللَّهُ السَّمَوَات وَ الارْضَ فَقَالَ الثَّعْلَبُ صَدَقَ وَ انِّى شَهدْتُ ولَادَتَهُ فَاخَذَ الْبَعيرُ الْجُبْنَةَ وَ قَالَ مَنْ رَآنى يَعْلَمُ انِّى لَمْ اولَدَ الْبَارحَةَ[1].

كتاب نثر الدر، باب چهاردهم، نسخه آستان قدس رضوى.

و اين حكايت در سندباد نامه (چاپ اسلامبول، ص 49) بدين گونه آمده است:

آورده‌اند كه در مامضاى شهور و سنين اشترى و گرگى و روباهى در راهى موافقت نمودند و از روى مصاحبت مسافرت كردند. و با ايشان از وجه زاد و توشه گرده‌اى بيش نبود. و چون زمانى برفتند و رنج راه و عناى سفر در ايشان اثر كرد و حرارت عطش قوت گرفت و يبوست مجاعت استيلا آورد، بر لب آبى بنشستند. و ميان ايشان از براى گرده مخاصمت و مجادلتى رفت. هر كس از ايشان بر استحقاق خويش بيانى و برهانى مى‌نمودى. تا آخر الامر بر آن قرار گرفت كه هر كدام از ايشان به زادْ بيشتر بدين گرده خوردنْ اولى‌تر. گرگ گفت پيش از آن كه خداى تعالى اين جهان بيافريد مرا به هفت روز


[1] - آورده‌اند كه شتر و خرگوش و روباهى قالب پنيرى يافتند و توافق كردند كه پنير نصيب آن كس شود كه سنّش بيشتر است. به اين منظور خرگوش ادّعا كرد كه من قبل از آن كه خداوند آسمانها و زمين را خلق كند متولد شده‌ام! روباه گفت درست است. من هم در آن شب شاهد چنين ولادتى بودم! شتر ديگر صبر نكرد و به خوردن پنير مشغول شد و گفت هر كس مرا( با اين جثه بزرگ) ببيند مى‌داند كه( من بزرگتر از آنم كه) در آن شب متولد شده باشم!

نام کتاب : احاديث و قصص مثنوى نویسنده : فروزانفر، بديع الزمان    جلد : 1  صفحه : 564
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست