[گنج بىپايان قناعت را بدان]
820-
چون قناعت را پيمبر، گنج گفت
هر كسى را كَى رسد گنجِ نهفت
مقصود روايتى است كه در ذيل شماره [173] راجع بدان سخن گفتيم.
[ص 169 احاديث مثنوى]
[تا طمع باشد بُوَد احساس فقر]
821-
گفت اين معكوس مىگويى بدان
شور و شر از طمْع آيد سوى جان
اشاره است بدين حديث:
إِيَّاكُمْ وَ الطَّمَعَ فَإِنَّهُ هُوَ الْفَقْرُ الْحَاضِرُ[1].
جامع صغير، ج 1، ص 116، كنوز الحقائق، ص 43 [ص 169 احاديث مثنوى]
[تو به رزق و رزق بر تو شايق است]
822-
آن چنان كه عاشقى بر رزق زار
هست عاشق رزق هم بر رزق خوار
اشاره به حديثى است كه به صور ذيل روايت مىشود:
الرِّزْقُ يَطْلُبُ الْعَبْدَ كَمَا يَطْلُبُهُ، الرِّزْقُ يَطْلُبُ الْعَبْدَ كَمَا يَطْلُبُهُ اجَلُهُ، الرِّزْقُ اشَدُّ طَلَباً لِلْعَبْدِ مِنْ اجَلِهِ[2].
نثر الدر (از ابو سعيد آبى)، كنوز الحقائق، ص 68، جامع صغير، ج 2، ص 25 [ص 169 احاديث مثنوى]
[1] - از طمع بپرهيزيد. زيرا با بودن آن( طمع) هميشه احساس فقر و نداشتن مىكنيد.
[2] - همان طورى كه انسان به دنبال رزق است رزق هم به دنبال اوست. رزق همچون اجل در تعقيب انسان است. رزق بيش از اجل طالب انسان است.