responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : احاديث و قصص مثنوى نویسنده : فروزانفر، بديع الزمان    جلد : 1  صفحه : 413

انصاف: نَهَايَةُ اقْدَام الْعُقُول عقَالٌ- و آخر سَعْى الْعَالمينَ ضَلَالٌ- وَ اجْسَامُنَا فى وَحْشَةٍ منْ جُسُومنا[1]، محرومش نكردند. در آن حالت سرّى با او كشف كردند كه او را اين نفس و مرادهاى او وحشت نمود. وَ كَمْ منْ جبَالٍ قَدْ عَلَتْ شُرَفَاتُهَا- رجَالٌ فَزَالُوا وَ الْجبَالُ جبَالٌ‌[2] ازين بوى قدم عالم مى‌آيد. مگر كه مراد ازين جبال بندگان خاصه باشند. اما اين مراد او نباشد. او ازين دورست. او مرد اين نباشد. (مقالات شمس، نسخه موزه قونيه، ص 5) احتمال مى‌رود كه مراد مولانا فخر رازى باشد. و اين بيت مثنوى:

پس بكوشى و به آخر از كلال‌

خود به خود گويى كه الْعَقْلُ عقَال‌

كه قبل از ابيات فوق آمده مؤيد اين احتمال تواند بود.

[ص 151 قصص مثنوى‌]

[ «كه منم كشتى در اين درياى كُل»]

698-

«اين چنين فرمود آن شاه رسل‌

كه منم كشتى در اين درياى كُل‌

يا كسى كاو در بصيرتهاى من‌

شد خليفه راستين بر جاى من‌

مقصود حديثى است كه در ذيل شماره (575) مذكور شد.

[ص 139 احاديث مثنوى‌]

[هست آخر بين به دور از مهلكه‌]

699-

«اشترى را ديد روزى استرى‌

چون كه با او جمع شد در آخُرى‌

مأخذ آن در همين كتاب، ص 104 ذيل شماره (435) مذكور افتاد.

[ص 152 قصص مثنوى‌]


[1] - سرانجام گامهايى كه تنها به كمك عقل( و بدون استمداد از وحى) برداشته شود رسيدن به بن‌بست است. تلاش علما به تنهايى، به گم راهى منتهى مى‌شود.

جسمهاى ما از همين جسميت در هراس و وحشت است.

[2] - چه بسا كوههايى( با همه عظمتشان) زير دست رشته كوهى از خود( كه در حكم فرزند يا شاگرد آنان است) قرار مى‌گيرند! مردان بسيار آمدند و رفتند و كوهها همچنان بر پاى ايستاده‌اند.

نام کتاب : احاديث و قصص مثنوى نویسنده : فروزانفر، بديع الزمان    جلد : 1  صفحه : 413
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست