باران
رحمت بیحسابش همه را رسیده و خوان[3] نعمت بیدریغش[4]
همهجا کشیده پرده ناموس[5]
بندگان به گناه فاحش[6]
ندرد و وظیفه[7]
روزی به خطای مُنکَر[8]
نبُرد.[9]
ای
کریمی که از خزانه غیب گبر و
ترسا وظیفه خور داری
دوستان
را کجا کنی محروم تو که با دشمن این
نظر داری
فرّاش[10]
باد صبا را گفته تا فرش زمرّدیبگسترد و دایه
ابر بهاری را فرموده تا بنات نبات[11] در مهد
زمین بپرورد درختان را به خلعت نوروزی قبای سبز
[1]. «ای آل داوود! شکر (اینهمه
نعمت را) بجا آورید؛ ولی عده کمی از بندگان من شکرگزارند!». سبا/13.
[11]. باد صبا (بادی که از مشرق
میآید) همچون فراش است. ابری بهاری همچون دایه
است. نبات همچون بنات و زمین همچون مَهد است. (این موارد اضافه
تشبیهی هستند). فراش: فرش گسترنده. دایه: پرستار. بنات: دختران.
نبات: گیاه.
نام کتاب : شُکر از شِکر شیرین تراست نویسنده : پوریزدی، رحمت جلد : 1 صفحه : 10