نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 1 صفحه : 173
و نيز در
حكمت 301 آمده: «رسولك ترجمان عقلك» و در خ
192، 290 «و تراجمة ينطق على السنتهم»
ترح
(بر وزن
شرف) غم و اندوه، گويند: «ما الدنيا الّا فرح و ترح»،
اين ماده سه بار در نهج البلاغه ديده مىشود. چنانكه در مذمت اصحابش فرموده: «و الله يميت القلب و يجلب الهم من اجتماع هؤلاء القوم على
باطلهم و تفرّقكم عن حقكم فقبحا لكم و ترحا» خ 27، 70، يعنى قباحت و اندوه
بر شما باد «ترحه» بر وزن قعده نيز بدان معنى است چنانكه در خ 158، 223 است جمع آن
اتراح آيد چنانكه در خ 91، 139 «غصص اتراحها»
ترف
(بر وزن
شرف) تنّعم و در نعمت بودن «ترفة» نعمت «مترف» به معنى متنعم است و مراد از آن ثروتمند
سركش مىباشد
از ابن
عرفه نقل شده: مترف كسى است كه به سر خود گذاشته شده آنچه بخواهد مىكند
از اين
ماده شش مورد در «نهج» آمده است، چنانكه درباره گذشتگان فرموده: «فكم اكلت الارض من عزيز جسد و أنيق لون كان فى الدنيا غذىّ
ترف و ربيب شرف» خ 221، 340، بسيار خورده است زمين بدن عزيزى و قيافه
خوشايندى كه در دنيا غذا خورده نعمت و تربيت شده شرافت بود «غذى» مغّذى، اسم مفعول
و «ربيب» به معنى تربيت شده است. و به معاويه خائن عالم بشريت، چنين مىنويسد: «فانك مترف قد اخذ الشيطان منك مأخذه و بلغ فيك امله و جرى
منك مجرى الروح و الدم» نامه 10، 370.
ترك
وا
گذاشتن: «انّ المرء اذا هلك قال الناس ما ترك و قالت
الملائكة ما قدّم للّه ابائكم فقدموا بعضا يكن لكم...» خ 203، 320 «مترك»
مصدر ميمى است چنانكه فرموده: «عباد الله انه ليس لما
وعد الله من الخير مترك و لا فيما نهى عنه من الشّر مرغب» خ 158، 222
«متاريك»
جمع متراك و آن كسى است كه در ترك چيزى مبالغه ميكند. چنانكه در ملامت اصحابش
مىگويد: «و لوددت انّ الله فرّق بينى و بينكم و
الحقنى بمن هو احق بى منكم... مقاويل بالحقّ، متاريك للبغى» خ 116، 174
«مقاويل» جمع مقوال يعنى نيكو سخنگو،
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 1 صفحه : 173