بيرونى
اين نظر را ترجيح داده و آن را توجيهپذيرترين قول مىداند؛ زيرا پادشاهان يمن در
القابشان «ذو» وجود داشت؛ مانند ذوالمنار، ذوالأذعار، ذوالشناتر، ذونؤاس، ذوجدن و
ذويزن. خبرهايى كه از وى حكايت شده نيز با آنچه قرآن ياد كرده، بسيار شبيه است».[2]
شمر
يرعش مذكور، نخستين پادشاه حمير از طبقه دوم است كه ميان سالهاى 275 تا 300 ميلادى
سلطنت داشته است. اسعد ابو كرب هفتمين اين پادشاهان از همين طبقه، ميان سالهاى 385
تا 420 ميلادى است.[3]
گويا
بيرونى در اينمسئله دچار اشتباه شدهاست؛ زيرا كسى كه اسعد ابوكرب به
وىافتخارمىكند، دومين پادشاه حمير ازاين طبقهاستكه نامش «صعب» وملقّب به
ذوالقرنيناست وفرمانروايى سبأ، ريدان و حضرموت از 300 تا 320 ميلادى بهدست وى
بودهاست. پيشينيان از اعراب در شعرها وخطبههايشان بهاو مباهات مىكردند؛ ازجمله
درخطبهمعروف قُسّبنساعِدهايادى[4]
آمدهاست: «يا معشر أياد! اينالصعب ذوالقرنين، مَلِكَ الخافقين، و أذلّ الثّقلين
و عمّر ألفين ثمّ كان ذلك كلحظة عين ...».[5]
[1] . لفظ ابيات با آنچه پيشتر ياد كرديم، اختلافاتى
دارد و صحيح آن چيزى است كه در آنجا آورديم. پيش از من، ذوالقرنين وجود داشت. او
فرمانرواى با ايمانى بود كه در زمين مقام والايى يافت بدون آنكه كسى او را تحت
فرمان خويش درآورد. به شرق و غرب عالم رسيد و در حالى كه راههاى مملكت را از سرورى
بزرگوار پرس و جو مىكرد. پس هنگام غروب مشاهده كرد كه خورشيد در چشمهاى گلآلود
و سيه فام نهان مىشود. پيش از وى بلقيس عمّه من بود تا آنكه حكومتش با هدهد پايان
يافت.
[2] . الآثار الباقيه عن القرون الخاليه، ابوريحان
بيرونى، تحقيق و تعليق، پرويز اذكائى، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 2000
م.، ص 47- 48 و نيز بنگريد به: البدايه والنهايه. ابن كثير ج 2، ص 105.
[4] . وى خطيبى جاهلى بود كه حدود سال 600 م. در گذشت و
در بلاغت و خوش بيانى ضرب المثلبود. گفته مىشود وى از مسيحيان نجران بود و در
بازار عكاظ به موعظه قومش مىپرداخت.
[5] . اى گروه اياد! كجاست ذوالقرنين، آن كه فرمانرواى
شرق و غرب شد و جن و انس را تحت فرمان خود گرفت. به او دو هزار سال عمر داده شد،
اما همانند پلك زدنى بيش نبود.
نام کتاب : نقد شبهات پيرامون قرآن كريم نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 642