نام کتاب : نقد شبهات پيرامون قرآن كريم نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 458
تنزيهگويان
به
گمان هاشم العربي كه فردى غير عرب بود، در آيه «وَ
نُقَدِّسُ لَكَ»[1]
اشتباهى رخ داده است و آن اينكه «لام»، بىآنكه نيازى به آن باشد، بر كافِ خطاب
وارد شده است؛ در حالى كه صحيح اين است كه گفته شود: «نقدّسك»؛ زيرا فعل «نقدّس»
متعدّى است. آرى، در يك صورت وجود «لام» توجيه دارد و آن هنگامى است كه مفعولٌ به
در تقدير باشد، امّا آن هم بر ابهام كلام مىافزايد.[2]
در
پاسخ بايد گفت كه وى فرق «قدّسه» و «قدّس له» را در نيافته است؛ زيرا «قَدَّسَهُ»
يعنى او را تنزيه و تمجيد كرد، امّا اگر گفته شود «قدّس له» به اين معناست كه جان
او را براى آماده شدن در حضور ساحت قدس الهى، تطهير و پاكيزه كرد.
عالمان
لغت گفتهاند: «قدّس الرّجلّ اللَّه» يعنى خدا را تنزيه كرد و او را به وصف قدّوس
ستود. قدّوس به معناى پاكيزه از عيوب و كاستيهاست و «قَدَّسَ للَّه» يعنى خود را
براى خدا پاكيزه كرد. بدين معنا كه روحش را براى فيض بردن از انوار ملكوت آماده
كرد.
فرشتگان
بر اين باور بودند كه انسانها موجوداتى كدر و تيرهاند و شايستگى جلاءيابى با مقام
قدس الهى را ندارند، بر اين اساس، خود را در معرض نور الهى قرار دادند؛ چرا كه
شايستگى نزديك شدن و باريابى به آن دستگاه مقدّس را داشتند.
ليكن
در باب تقدير و تدبير هستى هيچ كس، حتّى فرشتگان مقرّب، به اندازه خداوند از مصالح
جهان آگاه نيست: «قالَ إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ»[3]؛
فرمود من چيزى مىدانم كه شما نمىدانيد.
از
اين گذشته، فرضاً چيزى در تقدير باشد، ليكن كلام دچار ابهام نخواهد بود؛ آن گونه
كه آن غير عرب پنداشته است. راغب درباره «نقدّس لك» در آيه «وَ
نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ» مىنويسد:
«يعنى ما اشيا را به خاطر فرمانبردارى از تو پاك و پاكيزه مىكنيم».[4]
بدين معنا كه ما به جاى بنى آدم، تو را تقديس مىكنيم؛ زيرا آنان در زمين فساد
خواهند كرد و اشيا را از حالت و مسير طبيعى خود خارج مىكنند،