نام کتاب : نقد شبهات پيرامون قرآن كريم نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 453
سيبويه
واژههاى «المقيمين» و «الصّابرين» را مصاديقى براى قاعده مدح و تعظيم ياد مىكند.
وى تصريح مىكند كه باب مدح و تعظيم در ادب عربى، بابى گسترده و پر كاربرد است و
به تفصيل در اين باره بحث كرده است.[1]
ابوعبيد
نيز مانند سيبويه بر اين باور است كه در اين كلمه و مانند آن جايز است از باب
تغيير اسلوب جمله از يكسان بودن، ارتباط آنها را با سبك جارى كلام قطع كرد، از اين
رو مىتوان واژهاى را كه بايد به اقتضاى روند جارى كلام به رفع خواند، آن را از
باب تغيير سبك، به نصب خواند و بالعكس. آن گاه دو بيت ذيل را از اشعار خِرنِق،
دختر هفّان شاهد مىآورد:
يعنى
هرگز نميرند قوم من! همانان كه به سان سَمّ كشنده، جان دشمنان را مىگيرند و براى
ميهمانان شتر نحر مىكنند. همانان كه در هر كارزارى حاضرند، لكن از كارهاى ناروا
روى بر مىتابند و خود را با هتك ناموس ديگران آلوده نمىكنند.
امّا
جزم كلمه «أكُنْ» كه بر «فَأَصَدَّقَ» عطف شده و طبعاً بايستى منصوب مىبود نه
مجزوم، به دليل عطف بر محل آن است؛ با اين فرض كه مجرد از «فاء» باشد؛ چرا كه
اعراب آن، به دليل اينكه جواب «لولا» است، محلًا جزم است. آيه را بنگريد تا تصوير
مطلب آسانتر شود: «فَيَقُولَ رَبِّ لَوْ لا أَخَّرْتَنِي إِلى أَجَلٍ قَرِيبٍ
فَأَصَّدَّقَ وَ أَكُنْ مِنَ الصَّالِحِينَ»[3].
بيفزايم
كه نام ديگر عطف پيشگفته، توهّم و پندار است كه در ادب عربى نيز رايج است؛ همان
سان كه در سخن شاعر آمده است:
[4] .« بليّه» بر وزن« سجيّه» ماده شترى را گويند كه در
جاهليت نزد قبر صاحبش بسته مىشد و به آن آب و علف نمىدادند تا بميرد( ر. ك:
جامع، شواهد، 2/ 121، مترجم).
نام کتاب : نقد شبهات پيرامون قرآن كريم نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 453