مىگويند؛
كه پيغمبر آيهاى براى او مطرح كرد، او وقتى شنيد گفت: «الله الله فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ»، پيغمبر گفت: اين را هم بنويس جزو آيه، اين خوب
جملهاى است؛ يعنى اين آيه از آسمان نيامده است، مىگويند پيغمبر گزينش مىكرد،
يكى از كاتبانش يك جمله زيبايى گفت، ديد خيلى قشنگ است؛ گفت: اين هم جزو قرآن
بشود، متأسفانه اين عبارات را استناد مىدهند به مهمترين كتب خودمان، مشكل ما
همين است. محدثين و دانشمندان شيعه در كتابهايشان از اين حرفها ندارند، ديگران
دارند. اين آيات شيطانى را مگر چه كسى نوشته است؟ خوب در كتب بسيارى از كسانى كه
برجسته هستند، در جهان امروز و اسلام، ما بايد بگوييم كه سند ضعيف است؛ اما آن
خارجى كه اين حرفها سرش نمىشود، نمىفهمد سند ضعيف است يعنى چه. او مىگويد: در
معتبرترين كتابهايتان است و از اين رو، اينها براى ما مشكل ايجاد مىكند، پس
همان قصه آيات شيطانى، چرا ديگران اقدام نكردند تا زمانى كه امام (ره) اقدام كرد،
ديگران پشت سر امام (ره) اقدام كردند، چون آنها رو سياه بودند و امام رو سفيد
بود. امام اقدام كرد، ديگران پشت سر امام براى تكفير نويسنده كتاب آيات شيطانى،
حركت كردند. اينها مسائلى است كه ما امروزه دست به گريبان آنها هستيم و
اميدواريم كه درست بتوانيم حركت كنيم، انشاءالله.
پرسشها
و پاسخها
سؤال:
بخش اول سخن شما لازمهاى دارد، آيا آن لازمه را مىپذيريد؟ فرموديد: وقتى كه ما
خودمان را حق مىدانيم معنايش اين نيست كه بقيه را باطل بدانيم، لازمهاش اين است
كه اگر كسى در زمان حاضر، پيرو يكى از اديان توحيدى باشد، از او پذيرفته شود، در
حالىكه آيات قرآن «ومن يبتغ غيرالاسلام دينا فلن يقبل منه» ظاهرا با اين مسأله
سازگار نيست؟
پاسخ:
اولا مگر پيغمبر اسلام يهود و نصارى و مجوس را نپذيرفت، پذيرفت، ولى به چه معنا؟
گفت: إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي
شما مىتوانيد بر دين خود باقى بمانيد، ولى تكميل دين شما با دين اسلام است. پس يك
مسيحى جاهل قاصر كه مراقب اعمالش است، در زندگى مقيد است كه دروغ نگويد، سر كسى
كلاه نگذارد، دزدى نكند، چرا؟ چون متدين به يك دينى است كه ريشه آسمانى دارد، اين
راهى كه دارد مىرود درست است، راه باطلى نيست، چون اگر يك مسيحى خلاف كرد، مثل يك
مسلمان كه خلاف مىكند، ربطى به دينش ندارد. فرض اين است كه اگر يك مسيحى آنطورى
كه حضرت مسيح گفته است،