نظر خود را
از نص مىفهمد. اين گرايش در نصوص دينى نيز جريان مىيابد، به گونهاى كه طبق اين
ديدگاه، اختلاف نظرها در تفسيرهاى نصوص دينى را بايد از همين جهت جستجو كرد، چراكه
هر مفسرى بنابر آنچه بدان معقتداست، نصوص را تفسير كرده و تفاسير ديگران را رها
مىسازد. بر همين اساس، نص بسان آيينهاى است كه مفسر، آراء و عقايد خود را در آن
ديده و مىيابد و خود نص، ذاتا فاقد هر گونه مفهومى است. (معرفت، 1427، ص 167)
آيتالله معرفت اين گرايش هرمنوتيكى را به شدت رد كرده و آن را سفسطهاى فضيح
مىدانند كه معتقدان به اين نظريه در سكر مستى آن، از ديدن حقيقت كورند كه هيچ
معناى معقولى براى اثبات اين ديدگاه نمى توان در نظر گرفت. (همان، ص 168)
جمعبندى
و نتيجهگيرى
با
توجه به معناى هرمنوتيك و گرايشهاى عمده آن، ديدگاه آيتالله معرفت را مىتوان
بهطور خلاصه به اين صورت جمعبندى نمود:
در
گرايش هرمنوتيكى خاص كه تناسب كاملى با معناى سنتى تفسير دارد، كار مفسر،
پردهبردارى از مراد و مقصود مولف و شرح و تبيين ابهامات متن است، چنانكه
آيتالله معرفت نيز در تعريف تفسير، همين معنا را بيان مىفرمايند: «التفسير كشف
القناع عن اللفظ المشكل»، از اين رو، اين گرايش هرمنوتيكى هيچ تعارضى با تفسير
سنتى ندارد و چالشى بين اين گرايش و تفسير نيست.
هرمنوتيك
عام يا روش شناسانه، به رغم آنكه شيوهاى نو در تفسير، بنيان نهاده است، تعارض
چندانى با تفسير سنتى ندارد، چراكه شلاير ماخر به عنوان بنيانگذار اين هرمنوتيك،
همانند مفسران ديگر قائل است كه متن داراى معناست و خواننده در تحميل معنايى بر
متن آزاد نيست و مفسر بايد سعى كند به معناى متن برسد. (همان) در حقيقت، اين گرايش
هرمنوتيكى، تفسير سنتى را به گونهاى بهتر عرضه كرده و سعى كرده با ابداع شيوه
دستورى و فنى، روششناسى فهم را قاعدهمند كرده و نقاط ضعف تفسير را رفع نمايد. از
اين رو، هرمنوتيك عام يا روش شناسانه، تعارضى با تفسير سنتى نداشته و حتى نقش
تكميلى آن را دارد.[1]
[1] . اگرچه به نظر مىرسد، آيتالله معرفت با توجه به
مباحث اصول و اسباب نزول در علوم قرآن، اين مباحث را داراى سابقه در مسلمانان
دانسته و تلاش علماى اصول را در بحث حجيت ظواهر در همين راستا مىدانند.( ر. ك:
محمد هادى معرفت، التاويل فى مختلف المذاهب و الآراء، ص 159، پاورقى دوم، ص 160،
پاورقى اول، ص 162) اما به نظر مىرسد، آنچه شلاير ماخر در خصوص روششناسى فهم متن
بيان مىكند با آنچه به عنوان اسباب النزول در علوم قرآن بحث مىشود يا آنچه كه
اصوليين در بحث حجيت ظواهر و نيز قرائن حاليه بحث مىكنند، متفاوت باشد. قواعد
شلاير ماخر با اركان: شيوه دستورى، شيوه فنى، دايره شناخت يا دور هرمنوتيك و در
نهايت با پيشگويى و مقايسه سامان مىيابد كه جاى چنين امورى در علم اصول و علوم
قرآن خالى است.