كوهها از
درون آبها سر بر آوردهاند. چون صعود چند روزه آب بر بالاى كوهها، براى چنين
پديدهاى كافى نيست.» (عبده، بى تا ج 12، ص 108) آيتالله معرفت نيز احتمال قوى
مىدهد كه چنين آثارى بقاياى رسوبى موجوداتى باشد كه روزى زير درياها بوده و بعد
بر اثر تغييرات پوسته زمين و عواملى مانند زلزله و غير آن به بلندى تبديل شدهاند.
(معرفت، 1426، ص 38)
2)
شواهدى از آيات قرآن
در
برخى از آيات قرآن كريم قراينى بر فراگيرى طوفان به چشم مىخورد. اين وجه نيز با
دقتهاى تفسيرى در تنگنا قرار مىگيرد. يكى از اين موارد عبارت است از اينكه از
زبان نوح عليه السلام چنين آمده است: رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ
مِنَ الْكافِرِينَ دَيَّاراً (نوح/ 26) به اين بيان كه چون مضمون
دعاى نوح نابودى تمامى غير مؤمنان موجود بر پهنه كره خاكى بوده است، اين عذابى
جهان شمول بوده است.
در
پاسخ اين مورد مىتوان گفت: اعتقاد برخى مفسران اين است كه واژه ارض گاهى در كلام
انبياء و اقوام و اخبار ايشان استعمال مىشود و از آن، نه كل كره زمين، بلكه
سرزمين و وطنشان اراده مىشود؛ مثل قول خداوند تعالى در: وَ
تَكُونَ لَكُمَا الْكِبْرِياءُ فِي الْأَرْضِ وَ ما نَحْنُ لَكُما
(يونس/ 78) يعنى ارض مصر و وَ إِنْ كادُوا
لَيَسْتَفِزُّونَكَ مِنَ الْأَرْضِ لِيُخْرِجُوكَ مِنْها (اسراء/
76) كه مراد مكه است و وَ قَضَيْنا إِلى بَنِي إِسْرائِيلَ فِي
الْكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا
كَبِيراً (اسراء/ 4) كه مراد ديار فلسطين است. (عبده، بىتا، ج 12، ص 106)
همچنين گفته اند: ظواهر آيات به كمك قراين، دلالت بر اين مطلب دارد كه در زمان نوح
عليه السلام كه عهدى بس دور است، نسل بشر محدود بوده است و در اطراف زمين پراكنده
نبوده است، بلكه احتمالًا غير از قوم وى انسانى روى زمين وجود نداشته و بنابراين،
براى عذاب متمردان از قوم نوح عليه السلام نيازى به طوفان سراسرى نبوده است و نتيجه
گرفتهاند كه آيه دليل بر شمول طوفان نيست. (معرفت، 1426 ق، ص 39)
مورد
ديگر تعبير از موج حايل به «كالجبال» گفتوگوى پسر نوح با پدرش- اينكه گفت: در
بالاى كوهى پناه مىگيرم و پدرش گفت: امروز پناهى از امر پروردگار نيست- دليل بر
اين است كه آب، كوههاى بلند را هم فراگرفت، بهطورى كه بلنديى نبود كه پسر نوح در
آن پناه گيرد. (هود/ 42 و 43)