از
زيانكاران باشم. گفته شد: اى نوح، با درودى از ما و بركتهايى بر تو و بر
گروههايى كه با تواند، فرود آى و گروههايى هستند كه به زودى برخوردارشان
مىكنيم، سپس از جانب ما عذابى دردناك به آنان مىرسد.» (هود/ 40- 48)
تفاوتهاى
بيان توراتى و قرآنى داستان
الف-
غفلت تورات از مواضع عبرت
در
عهد عتيق بر عبرتهاى قصه تأكيدى نيست و بلكه از اكثر آنها غفلت شده است. نقل قصه
در تورات- مثل ساير جريانهاى تاريخى قديمى- درهالهاى از خرافات است؛ اما از
آنجا كه قرآن كتاب هدايت و عبرت است، در نقل حوادث تاريخى بر مواضع عبرت متمركز
است. به عنوان نمونه در تورات از پسر و زن نوح كه به خاطر سوء اختيارشان در كمند
عذاب افتادند، غفلت شده است؛ درحالى كه در اين قسمت عبرتى بسيار بزرگ است: «انسان
با پشت كردن به تمام امكانات هدايت و صلاح، خود را در معرض دمار و هلاك قرار
مىدهد.»
سيد
بن طاووس بر آن است كه نوح دو همسر داشت كه يكى وفيه (كامل- بسيار با وفا) و ديگرى
غبيه (كودن- سبك مغز). زن صالح با پسرانش در كشتى سوار شدند و ديگرى همراه با
گناهكاران هلاك شد. (ابن طاووس، 1363، ص 239 و مجلسى، 1983، ج 11، ص 342) خداوند
در مورد او و همسر لوط فرموده است: «خدا براى كسانى كه كفر ورزيدهاند، زن نوح و
زن لوط را مَثَل آورده [كه] هر دو در نكاح دو بنده از بندگان شايسته ما بودند و
به آنها خيانت كردند و كارى از دست [شوهران] آنها در برابر خدا ساخته نبود و
گفته شد: با داخل شوندگان داخل آتش شويد.» (تحريم/ 10)
ماجراى
پسر نوح نيز حاوى عبرتهايى تكان دهنده است. اينكه چگونه ممكن است انسانى در
بالاترين مراتب- از نظر امكانات هدايت و توفيق- در اثر اعمال غير صالحش عنوان «عمل
غير صالح» بگيرد و صلاحيت عنوان فخيم «اهل نوح» بودن را از دست بدهد، بيانگر جدى
بودن سرنوشت بشر است؛ يعنى خداوند بيرون از دايره سنن خويش كه در محدوده كنش و منش
افراد بروز مىيابد با هيچ كس- حتى اگر فرزند پيامبرى بلند مرتبه باشد- حسابى
ندارد. بدينسان، در تورات از جنبههاى هدايتگرى و عبرتگيرى داستان كه هدف اصلى
نقل قصص است- اثرى نيست.