بسم الله
الرحمن الرحيم. الحمد لله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله اجمعين
واللعن على اعدائهم الى قيام يوم الدين
قبلا
از اساتيد و آقايان عذرخواهى مىكنم كه وقتتان را مىگيرم. چند مطلب در اين مقاله
كه خيلى هم با هم مرتبط نيست ارائه مىشود. برخى جنبهى موعظه دارد. برخى هم دفاع
از آيتالله معرفت دربعضى مباحث است، برخى هم انتقاد به آن بزرگوار است.
راه
و رسم نقد
مطلب
اول كه جنبهى موعظه دارد اين است كه، افراط و تفريط در هيچجا خوب نيست، به خصوص
در مراكز علمى، مجامع علمى، حوزهها و دانشگاهها. گاهى انسان در معرفى شخصى يا در
معرفى كتابى گرفتار افراط و تفريط مىشود. در مجامع علمى بايد هر شخصيتى را اگر
دربارهاش صحبت مىكنند، منصفانه باشد، هركتابى را معرفى مىكنند، منصفانه باشد،
اينكه هرجا به نفعمان است، يك انسانى را برسانيم به عرش، هرجا به ضررمان است،
بياوريم ...، يك كتابى هرجا به نفع بحثمان است، چنين و چنان، هرجا مىخواهد مضر
باشد ...؛ چند مثال ملموس ارائه كنم:
حاجى
نورى (رضوانالله تعالى عليه)، يكى از علماى بزرگ ماست، در زمان خودش خيلى مورد
توجه ميرزاى شيرازى و ديگر علما بودهاست، خدمات، زحمات و تلاش فراوانى كرده است،
بعضى از آثارش حلال مشكلات بوده است. ايشان يك كتابى به نام (لؤلؤ و مرجان) دارد.
كسانى كه مىخواهند به روضهخوانها انتقاد كنند، اشكال كنند، حاجى را مىبرند به
عرش اعلى؛ مىگويند: حاجى استاد محدث قمى، شيخ مشايخ است. چرا؟ براى اينكه فعلا
اين كتاب به نفع بحثشان است. چون مىخواهند به روضهخوانها انتقاد كنند. همين
حاجى نورى كتاب (فصل الخطاب) هم دارد. اسم اين كتاب كه مىآيد، مىگويند حاجى يك
آدم سادهاى بوده است. يك مشت قصه جمع كرده، يك مشت خواب جمع كرده، دارالسلامش پر
از خواب است، مستدركش پر از احاديث ضعيف است. اينجور قضاوت، يعنى وقتى كسى يك
چيزى را مىپسندد، ببرد بالاى بالا، وقتى نمىنپسندد، بياورد پايين پايين، اين كار
درستى نيست. حاجى را بايد با فصل الخطاب، با لؤلؤ و مرجان، با بقيه كتابها مورد
بررسى قرار داد و يك نمرهاى داد. نمىشود آنجا بگوئيم بيست اينجا بگوئيم صفر.
در مراكز