موضوع واحدى
رامشخص كرد. براى بيشتر سورههاى قرآن جز يك موضوع يا هدف، يعنى هدايت انسان
نمىتوان تعيين كرد.
ويژگى
هاى زبان خطابه اى در قرآن
آيتالله
معرفت در آثارى كه در دهه پايانى عمر شريف خود منتشر كرد، به نظريه خطابهاى بودن
زبان قرآن گراييد (معرفت، 1378، ص 50- 49؛ و 1383، ج 1، ص 56- 52). وى ويژگىهاى
زبان خطابهاى را چنين شرح مىدهد:
1-
تكيه بر معهودات ذهنى مخاطبان
وى
مىنويسد: «ساختار قرآن شيوه گفتارى است و ويژگىهاى گفتارى دارد كه روى سخن با
مخاطبين خاصّ است و متكلم مىتواند بر قرائن حاليّه يا معهود ذهنى مخاطبان حاضر
تكيه كند. چنين كلامى بر مخاطبان كاملًا روشن و رسا خواهد بود؛ ولى ديگران كه در
مجلس حضور ندارند، تنها با به دست آوردن شواهد و وضعيت صورت مجلس، مىتوانند به
محتوا و هدف كلام پى ببرند. قرآن چنين حالتى دارد و با به دست آوردن صورت جلسه
نزول آيات- كه اسباب نزول گفته مىشود- مىتوان كاملا به محتواى بسيارى از آيات پى
برد و با ناديده گرفتن اسباب نزول، كلام در هالهاى از ابهام قرار دارد؛ مثلا آيه:
إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ
اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما (بقره/
158). در اين آيه سعى بين صفا و مروه را با تعبير «لا جُناح» ياد كرده كه صرفاً
جواز را مىرساند؛ نه الزام و تكليف؛ ولى با مراجعه به اسباب نزول روشن مىشود كه
اين تعبير از باب «دفع توهُّم حظر» آورده شده است؛ زيرا در «عمرة القضاء» مسلمانان
تنها سه روز از مشركان مهلت خواسته بودند تا بتهاى خود را از خانه خدا وكوه صفا و
مروه بردارند تا آنان مراسم عمره را انجام دهند. پس از گذشت سه روز، بُتها باز
گردانده شد؛ ولى برخى از مسلمانان به عِلَلى هنوز نتوانسته بودند مراسم سعى را
انجام دهند و از اين جهت در حرج واقع شدند. آيه بدين مناسبت نازل شد كه حرجى نيست
وسعى كنندگان چون با هدف الهى انجام مراسم مىكنند، باكى نيست كه بر دو كوه صفا و
مروه بُتى باشد يا نباشد. بنابراين، تعبير «لا جناح» براى رفع توهم گناه بوده است.
از اين قبيل تعابير در قرآن فراوان است كه تنها با مراجعه به اسباب نزول قابل فهم
و درك كامل است كه اين شيوه در نوشتار هرگز روا نيست و هر نويسندهاى بايد تمامى
قرائن و شواهد فهم كلامى خويش را در متن نوشتار بياورد؛ زيرا مخاطب خاص و با ذهنيت
از پيش فراهم شدهاى منظور