نام کتاب : قرآن و فرهنگ زمانه نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 194
قرآن و
تعابير ركيك
پنداشتهاند
كه در قرآن تعبيرهاى ركيكى ديده مىشود كه با ادبيات والاى وحى تناسب ندارد؛ مانند
واژه فرج- كه نام عورت زن است- يا تعبير خيانت براى همسران پيامبران- كه هتك آبروى
زن محترم و شوهردار است- يا تعبير اخسؤوا- كه به سگ گفته مىشود- درباره اهل دوزخ
يا تشبيه به الاغ و سگ. همچنين تعبيرهايى تند و خشن مانند «تَبَّتْ
يَدا»[1]
(بريده باد دستانش)؛ «حَمَّالَةَ الْحَطَبِ»[2]
(هيزم كش) يا نفرينهايى از قبيل «قاتَلَهُمُ اللَّهُ»[3] و
امثال اين تعابير كه در متون مهم و ارزشمند ادبى وجود ندارد.
اما
اين توهم ناشى از ناآگاهى نسبت به اصطلاحهاى زبانى عصر قرآن و آميختن عرف قديم با
عرف امروز است. اينك، پاسخ تفصيلى:
«الَّتي
أحصَنَت فَرْجَها»
اين
تعبير در دو جاى قرآن آمده[4] و اين
اشكال را بر انگيخته كه چرا از عورت زن، به صراحت اسم برده شده است.
اين
كلمه، تعبيرى كنايهآميز است، نه صريح؛ زيرا منظور از فرج در اينجا، شكاف مورب
قسمت پايين لباس يا دامن است. ابن فارس گويد:
«ف
ر ج» ريشه لغوى صحيحى (غير اختلافى) است كه بر گشادگى موجود در چيزى دلالت مىكند؛
از جمله شكاف يا ترك ديوار ... فروج نيز چالههاى ميان نقاط ترسناك است.[5]