نام کتاب : قرآن و فرهنگ زمانه نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 165
كوتاه و
افليج اين فرومايگان، بسى دورتر و بالاترند. شواهد بسيارى بر وجود جهان غيب، در پس
جهان شهود، دلالت مىكند، اما آيا اين زمينيان خاكنشين، دسترسى به آن موجودات
پراكنده در پس پرده غيب دارند؟ شواهد حاكى از آن است كه اينها ناتوانتر از چنين
چيزى هستند؛ جز برخى اشارات پنهانى خباثتآميز شياطين به همدستان و همتايان خود
در زمين: «إِنَّ الشَّياطِينَ
لَيُوحُونَ إِلى أَوْلِيائِهِمْ لِيُجادِلُوكُمْ»[1]. در واقع، اين جماعت در دام شياطين گرفتار آمده
و پنداشتهاند كه آنها را تسخير كردهاند؛ وضعيتى طنزآميز كه از نادانى اين
كمخردان حكايت دارد. اين موضوع را در نوشتهاى در باب ارواح، به طور كامل مطرح
كردهايم.
اكنون-
كه واقعيتى براى سحر، به معناى نقش آفرينى در دگرگونى طبيعت و تسخير موجودات، به
اثبات نرسيد- روشن شد كه سحر، تنها اوراد و وسوسههايى، براى پاره كردن رشتههاى
محبت و الفت انسانهاست كه «بى اذن خدا، به كسى زيانى نمىرسانند»[2]،
از اين رو دسيسههاى آنان در جانهاى توكل كرده بر خدا و جانهاى استوار به عنايت
الهى، تأثيرى ندارد: «إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ
سُلْطانٌ»[3]؛
بنابراين آموختههايشان به زيان آنهاست و سودى نخواهد بخشيد. بدين سبب جماعت
جادوگر، گدايان و ناتوانانى هستند كه از مازاد مصرف ثروتمندان، روزگار مىگذرانند.
خداوند درباره اين گروه فرموده است:
«وَ
لا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتى»[4]؛
افسونگر هر جا رود، رستگار نمىشود.
اين
مُهرى است كه قرآن بر نام ايشان نهاده است. قرآن خطاب به مشركان- كه مىپنداشتند
پيامبر سحر مىكند- فرموده است:
[1] . انعام، 121:« شيطانها دوستان خود را وسوسه
مىكنند تا با شما ستيز كنند.»