نام کتاب : قرآن و فرهنگ زمانه نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 151
هرچه از
مجراى طبيعى خارج شود، [به گمان ايشان سحر است و] چنين چيزى هرگز، از ساحر ساخته
نيست و هركه چنين باورى داشته باشد، كافر است؛ زيرا اگر چنين چيزى ممكن باشد،
نمىتوان به حقانيت معجزات- كه دلايل نبوت پيامبران است- يقين پيدا كرد؛ چرا كه
همانند آن، از راه سحر و فريب نيز ممكن است.[1]
شيخ طوسى در كتاب خلاف همين گونه، سحر را انكار كرده است.[2]
طبرسى نيز مىگويد:
سحر
و كهانت و حيله از يك قبيلاند. از جمله اقسام سحر، خطاى چشم است كه مىپندارد
حقيقت چنان است كه مىبيند، ولى واقع آن گونه نيست؛ بنابراين سحر نوعى از حيلههاى
پنهان است كه چيزى را خلاف شكل واقعى و به غير جنس اصلى نشان مىدهد، اما ماهيت
واقعى آن را تغيير نمىدهد. آيا به اين سخن خداوند نمىنگرى:
«يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّها تَسْعى»[3]؛
«بر اثر سحرشان، چنان در چشم او تخيل مىشد كه مىخزد.»[4]
علامه بزرگ، مجلسى، در عبارتى ناظر به سخن ابن خلدون- كه خواهد آمد- مىگويد:
آنچه
از سرزمينهاى تُركنشين نقل مىشود كه ابرهايى را ايجاد مىكنند و باران
مىآفرينند و نيز ادعاى تأثير اعمال اين كافران بر پديدههاى جوى و سازمان جهان
آفرينش، نزد خرد ناب و انديشههاى استوار، مردود است و گزارش قابل اعتمادى در اين
زمينه نرسيده است.[5]