نام کتاب : قرآن و فرهنگ زمانه نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 140
«وجوه
ناضره» همان چهرههاى خرّم و شادمان و باز و گشادهاى است كه برق درخششِ لذت حضور
و طعم شيرين نيك بختى جاودانه، در آن موج مىزند و به انتظار پاداش و رحمت پروردگار
خويش نشسته است:
«فَوَقاهُمُ
اللَّهُ شَرَّ ذلِكَ الْيَوْمِ وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُوراً»[1]؛
خدايشان آسيب آن روز (روز واپسين) را از ايشان دور گرداند و خرّمى و شادمانى به
آنان ارزانى كرد.
«تَعْرِفُ
فِي وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعِيمِ»[2]؛
شادابى نعمتهاى الهى را در چهرهشان مىبينى.
اما
«وجوه باسره» درماندگان ترشروىاند كه تاريكى و تيرگى ترس و ترسشديد، از آن سوسو
مىكشد؛ زيرا از مصيبت پيش رو مىترسند كه عذابى است كمر شكن.[3]
بنابر آنچه گذشت، قرآن در اين زمينه چهار گونه تعبير دارد:
«تَبْيَضُّ
وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ»؛ سياهى و سفيدى چهرهها؛
«وُجُوهٌ
ناضِرَةٌ وَ وُجُوهٌ باسِرَةٌ»؛ چهرههاى خرّم و چهرههاى دژم؛
«وُجُوهٌ
مُسفِرَّة و وُجُوهٌ مُغْبَرَّةٌ»؛ چهرههاى درخشان و چهرههاى غبار
گرفته؛
سياهى،
دژمى، غبارگرفتگى و پوشيدگى از ظلمت، همه، از يك واقعيت پرده بر مىدارد كه همان
تيرگى و تاريكى است كه بر اثر گرفتگى و اندوه، چهره را فرا مىگيرد و هرگز، به
معناى رنگ پوست نيست؛ آن گونه كه معترض پنداشته بود.