responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : قرآن و فرهنگ زمانه نویسنده : معرفت، محمد هادى    جلد : 1  صفحه : 112

انتظار داشت؛ چه در حيات خود وى تحقق يابد يا پس از او؛ انتظارى نه چندان دور از دست‌رس. حضرت فرمود:

جبرئيل پيوسته مرا به بردگان سفارش مى‌كرد؛ تا آن‌جا كه گمان كردم به زودى، زمانى براى آزادى‌شان تعيين خواهد كرد.[1]

اسلام دو راه‌كار اساسى تعيين كرد: آزادسازى و مكاتبه (قرارداد قسط بندى شده آزادى). افزون بر اين، همه راه‌هاى برده‌كشى- كه بى‌رحمانه و ظالمانه بود- و هرگونه غارت، اسارت، چپاول و شبيخون را قاطعانه، ممنوع ساخت. بدين سان، از نظر شرعى، راه‌هاى برده‌دارى را از همان زمان بست.

يك نمونه ظالمانه بودن نظام برده‌دارى عصر جاهلى، داستان به بردگى گرفتن زيد بن حارثه است كه پيامبر او را فرزندخوانده خود اعلام كرد. مادرش، سُعدى‌، دختر ثعلبه، از بنى معن و از قبيله طى‌ء بود. وى به قصد ديدار قوم خود، همراه پسرش، زيد- كه به هشت سالگى نرسيده بود- [با كاروانى‌] به سوى آنها رهسپار شد. سعدى هنوز بر قومش وارد نشده بود كه ناگهان، سواران قبيله بنى قين بر آنان هجوم بردند و به تاراج و غارت و اسير كردن ايشان پرداختند. از جمله اسيران، زيد بود. او را به بازار عكاظ بردند و در آن‌جا، حكيم بن حزام او را براى عمه‌اش، خديجه، بنت خويلد خريد. خديجه نيز او را در مكه، پيش از بعثت، به پيامبر بخشيد؛ در حالى كه زيد هشت ساله شده بود.

پدرش از فقدان او بسيار اندوهگين بود و درباره‌اش اين شعر را سرود:[2]


[1] . امالى صدوق، ص 384 و من لايحضره الفقيه، ج 4، ص 7.

[2] .

بكيتُ على زيد ولم أدر مافعل‌

أحيّ يُرجّى أم أتى‌ دونه الأجل‌

فواللَّه ما أدري وإن كُنت سائلًا

أغالك سهل الأرض أم غالك الجبل‌

نام کتاب : قرآن و فرهنگ زمانه نویسنده : معرفت، محمد هادى    جلد : 1  صفحه : 112
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست