نام کتاب : فرهنگ اعلام جغرافيايى - تاريخى در حديث و سيره نبوى (ترجمه المعالم الأثيره فى السنة و السيرة) نویسنده : حسن شراب، محمد محمد؛ مترجم حميد رضا شيخي جلد : 1 صفحه : 45
فرمانرواى اسكندريه، به آن حضرت پيشكش كرد.
(1)
اسلم:
قبيلهاى
است از خزاعه؛ يكى از روستاهاى آنان «وبره» است كه روستايى است داراى نخلستان و از
اعراض[1] مدينه مىباشد و در وادى فرع
واقع شده است. «وبره».
(2)
اسواف:
(بر
وزن افعال)، جايى است از حرم مدينه كه در سيره و حديث از آن بسيار ياد شده است.
گفتهاند: اسواف در شمال بقيع واقع شده؛ جايى كه به نام شارع (خيابان) ابو ذر و
مانند آن خوانده مىشود و مسجد اسواف، كه امروزه آن را به نام مسجد ابو ذر
مىخوانند و در انتهاى خيابان قرار گرفته، در آنجاست.
(3)
اشجع:
نام
يكى از قبايل عرب است كه در حومه مدينه مىزيستهاند و همچنان خزرج بودهاند؛ از
جمله مراكز آنها است: مروراة، صهباء، خبيت، و الجرّ.
(4)
اشراف
المجتهر:
«المجتهر».
(5)
اشراف
مخيض:
«مخيض».
(6)
اشطاط:
(غدير)،
جايى است كه در حديث حديبيّه از آن نام برده شده و نزديك عسفان است و در راه مكه و
مدينه واقع شده و دو مرحله با مكه فاصله دارد.
[اشعار
و تقليد:
اشعار
آن است كه حاجى جانب راست كوهان شترى را كه به جهت قربانى كردن در منا با خود
مىبرد، زخم زند و آن جانب را به خون آن زخم آلوده كند[2]
و تقليد آن است كه نعلين عربى را، كه قبلا با آن نماز واجب و يا مستحبى گزارده، به
گردن گاوى كه براى قربانى به همراه مىبرد بياويزد. جايز است به جاى اشعار، شتر
نيز تقليد شود.[3]
اشعار
و تقليد، تنها در حجّ قران به كار مىرود كه حاجيان حيوان قربانى را با خود
مىبرند و به منزله تلبيه به حساب مىآيد. از اين رو، آنها مىتوانند به جاى
تلبيه، اشعار و يا تقليد انجام دهند.[4]]
(7)
اشعر:
(بر
وزن افعل)، اشعر در لغت به معناى مردى است كه بدنى پرمو و پشمالو دارد؛ و كوه اشعر
را به دليل داشتن درختان
______________________________
(1). اعراض مدينه، دهكدهها و كشتزارها و نخلستانهاى اطراف مدينه.
(2).
جامع عباسى، ص 134
(3).
شرح لمعه، ج 2، صص 211 و 212
(4).
جواهر، ج 18، ص 225
[1] . اعراض مدينه، دهكدهها و
كشتزارها و نخلستانهاى اطراف مدينه.
نام کتاب : فرهنگ اعلام جغرافيايى - تاريخى در حديث و سيره نبوى (ترجمه المعالم الأثيره فى السنة و السيرة) نویسنده : حسن شراب، محمد محمد؛ مترجم حميد رضا شيخي جلد : 1 صفحه : 45