نام کتاب : علوم قرآنى نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 97
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله
خواستند تا اجازه فرمايد براى پدران مشرك خود طلب استغفار كنند.
آنگاه
اين آيه نازل شد و به طور صريح از اين كار منع نمود[1].
نمونه
سوم: گفتهاند: سه آيه نخست سوره يوسف مدنى است. جلال الدين سيوطى اين نظر را سست
مىداند، ولى عجيب است كه شخصيتى مانند ابو عبد اللّه زنجانى آن را پذيرفته[2].
در استدلال به اين كه اين چند آيه مدنى است گفتهاند: چون كفار مكه از يهود
خواستند كه در مدينه درباره يوسف از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله سؤال كنند، اين
سه آيه نازل شد. در صورتى كه وقتى تمام داستان قبلا در مكه نازل شده است معنا
ندارد كه مقدمه آن در مدينه نازل شده باشد. البته ممكن است بگوييم بر عكس، يهود از
كفار و مشركين مكه خواستند كه درباره داستان يوسف عليه السّلام بپرسند و آنان
پرسيدند و اين سوره نازل شد.
اسباب
نزول
در
اهميت شناخت اسباب نزول يا شأن نزول بايد گفت: همان گونه كه مىدانيم قرآن، تدريجى
و در مناسبتهاى مختلف نازل شده است. بر حسب اقتضا اگر حادثهاى پيش مىآمد يا
مسلمانان دچار مشكلى مىشدند، يك يا چند آيه و احيانا يك سوره براى رفع مشكل نازل
مىگرديد. پرواضح است كه آيات نازلشده در هر مناسبتى، به همان حادثه و مناسبت نظر
دارد. پس اگر ابهام يا اشكالى در لفظ يا معناى آيه پديد آيد، با شناخت آن حادثه يا
پيشامد، رفع اشكال مىكرد. در نتيجه براى دانستن معنا و تفسير كامل هر آيه، بايد
به شأن نزول آن رجوع كرد تا كاملا موضوع روشن شود. پس شأن نزول مىتواند قرينهاى
باشد تا دلالت آيه را تكميل كند و بدون آن، دلالت آيه ناقص مىماند. مثلا در مورد
آيه «إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ
حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما ...»[3]
اشكال شده است كه سعى ميان دو كوه صفا و مروه در حج و عمره از اركان است، چرا به
لفظ «لا جناح»[4] تعبير شده
است؟