نام کتاب : علوم قرآنى نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 72
لسان شريفش، هرگاه كه جبرئيل
مقدارى از آن را نازل مىكرد، جريان مىيافت[1].
اين تفسير هم مشكلى را حل نمىكند؛ زيرا چنين توجيهى بيانگر دو نوع نزول نخواهد
بود، تنها آگاهىهاى كلى و محتوايى را نشان مىدهد.
3.
ابو عبد اللّه زنجانى گويد: روح قرآن كه اهداف عالى قرآن است و جنبههاى كلى دارد،
در آن شب بر قلب پاك پيامبر اكرم تجلى يافت «نَزَلَ
بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ عَلى قَلْبِكَ»[2]؛
سپس در طول سالها بر زبان مباركش ظاهر گشت «وَ
قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى مُكْثٍ وَ نَزَّلْناهُ
تَنْزِيلًا»[3].
4.
علّامه طباطبايى همين تأويل را با بيانى لطيفتر مطرح كرده و فرموده است:
«اساسا
قرآن داراى وجود و حقيقتى ديگر است كه در پس پرده وجود ظاهرى خود پنهان و از ديد و
درك معمولى به دور است. قرآن در وجود باطنى خود از هرگونه تجزيه و تفصيل عارى است.
نه جزء دارد و نه فصل و نه آيه و نه سوره، بلكه يك وحدت حقيقى به هم پيوسته و
مستحكمى است كه در جايگاه بلند خود استوار و از دسترس همگان به دور است».
«كِتابٌ
أُحْكِمَتْ آياتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ[4]؛
كتابى است كه آياتش استحكام يافته؛ سپس از جانب حكيمى آگاه، به روشنى بيان شده
است».
«وَ
إِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ[5]؛ و
آن در امالكتاب [لوح محفوظ] نزد ما بلندپايه و استوار است».
«إِنَّهُ
لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ فِي كِتابٍ مَكْنُونٍ لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ[6]؛
آن قرآن گرامى در كتاب محفوظى [سربسته و پنهان] جاى دارد و جز پاكان نمىتوانند
به آن دست زنند [- دست يابند]».
«وَ
لَقَدْ جِئْناهُمْ بِكِتابٍ فَصَّلْناهُ عَلى عِلْمٍ ...[7]؛ و
در حقيقت، ما كتابى براى آنان آورديم كه [اسرار و رموز] آن را با آگاهى شرح داديم
...».