نام کتاب : علوم قرآنى نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 445
شده است». زمخشرى در اين باره
مىگويد: «الفاظ مواضعى دارند كه شايسته آنها است و آن عبارت است از معانى كه
موضوع له الفاظ مىباشد و سزاوار است الفاظ در همان معانى استعمال شوند؛ لذا اگر
از آن معانى دور شوند، وامانده و غريب خواهند بود»[1].
از امام باقر عليه السّلام روايت شده است كه فرمود: «آنان كه كتاب خدا را پشت سر
انداخته كسانى هستند كه حروف و الفاظ آن را استوار داشته و حدود و احكام آن را
تحريف كردهاند»[2]؛ يعنى به گونه ديگر تفسير و
تأويل نمودهاند.
تحريف
در اصطلاح
تحريف
در اصطلاح به هفت معنا آمده است:
1.
تحريف در دلالت كلام يعنى تفسير و تأويل ناروا، به گونهاى كه لغت با تفسير
همآهنگ نبوده و وضع و قرينهاى بر آن دلالت نداشته، صرفا طبق دلخواه تفسير و
تأويل گرديده باشد. اينگونه تأويل غير مستند را تأويل باطل و تفسير به رأى
مىشمرند. پيامبر اكرم فرموده است: «من فسّر القرآن برأيه فليتبوّأ مقعده من النار[3]؛
هر كسى قرآن را به دلخواه خود تفسير كند، بايد جايگاه خود را در آتش مشخّص سازد».
2.
ثبت آيه يا سوره در مصحف بر خلاف ترتيب نزول: درباره سورهها اينگونه جابهجايى
صورت گرفته است، ولى در آيات احتمال آن بسيار ضعيف است.
3.
اختلاف قرائت كه بر خلاف قرائت مشهور باشد: اين كار از صدر اول تا قرنها ادامه
داشته است و كسانى از قرّاء بر خلاف قرائت معروف قرائت مىكردهاند.
4.
اختلاف در لهجه: هريك از قبايل عرب لهجه مخصوص به خود داشتند و بر خلاف لهجه قريش
قرآن را تلاوت مىكردند، در حالى كه قرآن به لهجه قريش نازل شده بود؛ البته پيامبر
اكرم اين اختلاف لهجهها را اجازه فرمود. حديث «نزل القرآن على سبعة أحرف» ناظر به
اختلاف لهجههاست.
[1] ر. ك: محمد هادى معرفت، صيانة القرآن من التحريف، ص
15.