نام کتاب : علوم قرآنى نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 386
چنان متناسب در كنار هم نشسته
بود كه به نظر مىرسيد قطعهاى واحد است. عرب بخوبى مىديد كه نظمآهنگى در جان
اين سخنان جريان دارد و اين خود ضعف و ناتوانى آنان را به اثبات مىرساند.
تمام
كسانى كه راز موسيقى و فلسفه روانى قرآن را درك مىكنند، معتقدند كه در نزد هيچ
هنرى نمىتواند با تناسب طبيعى الفاظ قرآن و آواى حروف آن برابرى يا رقابت كند و
هيچكس نمىتواند حتى بر يك حرف آن ايراد بگيرد. ديگر اين كه قرآن از موسيقى بسيار
برتر است و اين خصوصيت را داراست كه اصولا موسيقى نيست.
در
نغمههاى موسيقى، گوناگونى صدا، مدّ و طنين و نرمى و شدت و حركتهاى مختلفى كه
همراهش مىشود، به اضافه زير و بم و لرزش كه در زبان موسيقى، بلاغت صدا مىنامند،
باعث خلجانات روحى مىشود. چنانچه اين جنبه از قرآن را در تلاوت مد نظر بگيريم، در
مىيابيم كه هيچ زبانى از زبان قرآن بليغتر نيست و همين جنبه برانگيزاننده
احساسات آدمى- چه عرب و يا غير عرب- است. با توجه به اين دستاورد، تشويق به تلاوت
قرآن با صداى بلند، نيز روشن مىشود.
اين
فاصلهها كه آيات قرآن بدان ختم مىشوند، تصويرهايى كامل از ابعادى است كه
جملههاى موسيقيايى بدان ختم مىيابند. اين فاصله در درون خود با صداها تناسب
بسيار دارد و با نوع صوت و شيوهاى كه صوت ادا مىشود يگانگى بىمانندى دارد و از
جهتى، اغلب اين فاصلهها با دو حرف نون و ميم كه هر دو در موسيقى معمول هستند يا
با حرف مد پايان مىگيرند كه آن هم در قرآن طبيعى است»[1].
برخى
از اهل فن گفتهاند: در قرآن كريم بسيارى از فاصلهها با حروف «مد» و «لين» و
افزودن حرف نون ختم مىشوند و حكمت آوردن چنين حروفى، ايجاد نوعى آهنگ است. سيبويه
نيز گفته است: «آنان- يعنى عرب- چنانچه مىخواستند به سخن خود آهنگ بدهند، حروف
الف و ياء و نون را اضافه مىكردند و با اين كار صدا را كشيده مىخواندند. اما اگر
مقصودشان ايجاد آهنگ نبود، از آوردن اين حروف خوددارى مىكردند. در قرآن نيز اين
شيوه بسيار غنىتر و شايستهتر به كار