نام کتاب : علوم قرآنى نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 336
آرى اگر مقصود بسته بودن راه
علم بر عامّه است كه اهل دقّت و نظر نيستند، شامل اولياى مخلص خداوند نمىگردد. در
اين صورت فرض عوض مىشود و نظريّه دوّم به شرح زير پديد مىآيد.
2.
رموزى هستند ميان خدا و رسول، كه جز اولياى مقرّب الهى كسى به آن راه ندارد.
«لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ[1]؛
جز پاكشدگان به آن دسترسى ندارند».
ارباب
ذوق گفتهاند: سخن گفتن با رمز و اشارت شيوه أحباب است، كه در راه و روش دوستى به
كار برند. حبيب را بر آن آگاه و رقيب را از آن بىگانه مىدارند. «ميان عاشق و
معشوق رمزى است، چه داند آن كه اشتر مىچراند». سيّد رضى الدين ابن طاووس (متوفاى
664) از كتاب «حقائق التفسير» نوشته ابو عبد الرحمن محمد بن الحسين سلمى (متوفاى
412) روايتى از امام جعفر بن محمد صادق عليهما السّلام آورده، كه فرموده است:
«الم، رمز و اشارتى است ميان خدا و حبيب او محمد صلّى اللّه عليه و آله، خواسته تا
كسى جز او بر آن آگاه نگردد. آن را به صورت حروف درآورده تا آن رموز را از چشم
اغيار دور نگاه دارد و تنها بر دوست روشن و ظاهر سازد»[2].
علّامه بلاغى گويد:
«جاى
شگفتى نيست كه در قرآن گفتگوهاى رمزى و اشارت به اسرار خصوصى باشد كه تنها با رسول
گرامى و امناى وحى انجام گرفته باشد»[3].
ابن بابويه ابو جعفر صدوق (متوفاى 381) گويد: «ديگر سبب در فروفرستادن اوايل برخى
سورهها به حروف مقطعه آن است كه شناخت آنها ويژه اهل عصمت و طهارت باشد تا به
وسيله آنها دليلها اقامه كنند و معجزات بر دست آنان ظاهر گردد و اگر شناخت آن
براى همه ميسّر بود، هرآينه بر خلاف حكمت و موجب فساد در تدبير شمرده مىشد»[4].
بيشتر
اهل نظر بر همين راه رفتهاند؛ حروف مقطعه را رمز و اشارتى مىدانند كه جز اولياى
مقرب، كسى را بدان راه نيست. در ميان عرب نيز چنين شيوهاى وجود داشته كه با رمز و
اشارت سخن مىگفتند[5]. شرح و
تفسير آن را در جاى خود