نام کتاب : علوم قرآنى نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 298
از او است (يعنى مبادى صفات را
قرين ذات او نداند) چه هر صفتى خود گواه است كه از موصوف جدا است و هر موصوف خود
گواه است كه از صفت جدا است، پس هر كه خداى سبحان[1]
را وصف كند (به گونهاى كه ديگران را وصف مىكند) هرآينه او را با قرينى پيوسته
است و آن كه با قرينش پيوندد، دوتايش دانسته (يعنى در ازل، ذات و صفت را قرين
يكديگر دانسته و حقيقت الهى را مركب از دو چيز گرفته است) و هر كه دوتايش بداند،
او را حقيقتى داراى جزء دانسته (زيرا لازمه تركيب، داشتن اجزاء است) و هر كه او را
(مركب و) داراى جزء بداند، او را نشناخته است».
نفى
تحيّز
تحيّز
عبارت است از اشغال مكان و دارا بودن جهت خاص. اين از ويژگىهاى موجودات مادى و
لازمه جسميّت است. به اين معنا كه فراغى را پر كند و فضايى را به وجود خود اشغال
كند و به اين سبب در جهت خاصى قرار مىگيرد و داراى ابعاد ششگانه (راست، چپ، جلو،
پشت، بالا و پايين) مىگردد. لذا «تحيّز» از ذات حق منتفى است، زيرا موجودى مجرد
است. يعنى موجودى ماوراى ماده و از تمامى ويژگىهاى جسمانى منزّه است.
اشعرى
قايل به تحيّز مىباشد و خدا را داراى مكان و در جهت فوق (بالا) مىداند. شواهدى
از آيات قرآن داده است. از جمله: